هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 102    |    4 بهمن 1391

   


 



سکوت بعد از دیکتاتوری-2

صفحه نخست شماره 102

در شماره پیش بخش نخست راخواندیم. بخش دوم و پایانی مقاله در ادامه می آید:

نویسنده: لورا بینادیبا*

کاتالونیا
با وجودی که مصاحبه‌های دانش‌آموزان دبیرستان اِل‌مورِل روس کاست‌های صوتی ضبط شده بود، اما آنها نیز از عهدة تجزیه و تحلیل مصاحبه‌ها به خوبی برآمدند. قطعاتی از چند مصاحبه را برای ارائه به شما در این بخش انتخاب کرده‌ایم؛ نکته جالب این‌جاست که دانش‌آموزان در تلاش برای درک و شناخت زندگی روزمرة مردم در دوران حاکمیت دیکتاتوری به ویژگی‌هایی مشابه با ویژگی‌های مصاحبه‌های دانش‌آموزان مدرسة فنی ORT برخوردند. در این قطعات برگزیده می‌خواهیم شما را با ماهیت درهم‌تنیدة ابعاد متعدد زندگی مردم در آن سال‌ها آشناسازیم: ابعادی مانند آداب و سنن، اعیاد و نقش کلیسا، و مسائل جنسی.

آداب و سنن: ژوزف والِس بادیا و حزقیال پناراندا موراتالا
یکی از دستاوردها و نتایج تحلیل‌های دانش‌آموزان، اهمیت آداب و سنن به عنوان منبع اطلاعات بود بدین معنا که با تدبر در این منبع و نگاهی کنجکاوانه به آن توانستند چگونگی و یا علت استمرار سکوت و فراموشی را کشف نمایند. در اینجا قطعه‌ای از مصاحبه با ژوزف والس بادیا و نظر او دربارة تعریف «سنت» را آورده‌ایم تا ببینید دانش‌آموزان چه کرده‌اند:«[سنت] همیشه به یک شیوه، در یک روز و ساعت مشخص در خانواده، روستا و یا جامعه پیاده شده است. سابق بر این به آداب و رسوم بیش از امروز احترام می‌گذاشتند. اما می‌بینیم که از اهمیت آنها در زمانه کنونی روز به روز کاسته می‌شود. امروزه سرعت تغییر و تحولاتِ ناشی از زندگی مدرن اصلاً فرصت چنین کاری را نمی‌دهد. شاید علتش در قدیم به خاطر این بود که مردم اکثراً در روستاها کار می‌کردند. اما اکنون با مشاغل صنعتی اساساً وقتی برای توجه به این سنت‌ها ندارند.»(21) حزقیال پناراندا موراتالا نیز در قالبی شبیه دیدگاه‌های ژوزف گفت:«اعیاد دستخوش تغییرات زیادی شده‌اند، و به سبک و سیاق گذشته برگزار نمی‌شوند؛ اما برای آدم‌هایی مثل من هیچ فرقی نکرده‌اند چون من هم خیلی فرق نکرده‌ام. هنوز همان آدم قدیم هستم و آداب و رسوم را تغییر نمی‌دهم. مثل گذشته‌ام هستم.»(22) «آداب و رسومی» که مصاحبه‌شوندگان از آنها سخن می‌گفتند برخی از اعیاد و مناسبت‌های خاص مذهبی در تقویم آئین‌های عبادی کاتولیک است مانند روز آنتونی مقدس، عید پاک و یکشنبة‌ نخل. همة مصاحبه‌شوندگان از این اعیاد و آئین‌ها به نیکی یاد نموده و آنها را جزئی جدایی‌ناپذیر از روح و روان و اعتقادات‌شان در زندگی عنوان می‌کردند و ضمن تأکید بر اهمیت چنین آئین‌هایی برای مردم، از عدم توجه نسل کنونی به آنها تأسف می‌خوردند. آن مقطعی که مصاحبه‌شوندگان با حسرت از آن یاد می‌کردند مقارن است با سال‌های حاکمیت فرانکو در اسپانیا (1975-1939). هر چند در روایات مصاحبه‌شوندگان از آئین‌ها و مراسم عبادی مذکور مشخصاً به کلیسا اشاره‌ای نشده است، اما می‌توان فهمید که این نهاد دینی در گردآوری و همبستگی مردم از طریق اعیاد دینی نقش مهمی برعهده داشته است. آداب و رسوم و سنت‌ها در عصری سراسر خفقان، سختگیری و سکوت تنها یا به عبارتی بهترین دستاویز مردم روستایی برای رفع نیازشان به معاشرت و پیوند با یکدیگر بوده است.

نقش کلیسا: ناتالیا اودِنا بوآ
آنگاه که دانش‌آموزان در مورد نقش کلیسا به عنوان یک نهاد دینی در دوران نظام استبدادی فرانکو می‌پرسیدند، مشاهده احساس ناراحتی مصاحبه‌شوندگان و همچنین دریافت پاسخ‌های سربالا موجب تعجب‌شان می‌شد. کلیسا، به عنوان همدست رژیم دیکتاتوری، نفوذش را با سرکوب مردم از دریچة موعظه‌های به اصطلاح اخلاقی و دعوت آنها به سکوت و پذیرش تقدیر، به زندگی خصوصی مردم نیز گسترش داده بود. دانش‌آموزان به عینه می‌دیدند که حتی امروز که بیش از سی سال از برچیده شدن بساط رژیم دیکتاتوری گذشته است، بزرگ‌ترها در واکنش به موضوع نقش کلیسا دچار تردید شده و حاضر نبودند وارد بحث ماهیت سرکوبگر کلیسا در آن زمان باشند. یادآور می‌شود که تعلیم و تربیت در اسپانیا، برخلاف آرژانتین، عمدتاً خاستگاه مذهبی داشته و شاید به خاطر عقب‌ماندگی روستاها نیز مصاحبه‌شوندگان نمی‌توانستند ارزیابی خود را از اوضاع کلیسا صراحتاً ارائه داده و درباره‌اش بحث کنند. با این وصف، هر گاه دانش‌آموزان از مصاحبه‌شوندگان می‌خواستند تا خاطرات خود از زندگی روزمره در مناطق روستایی را به یاد آورده و بیان کنند،‌آنها با طیب خاطر به اعیاد مذهبی اشاره کرده و آنها را به منزلة یکی از عوامل اصلی وحدت‌بخش آحاد جامعه برمی‌شمردند. این مشخصه و وجه مشترکِ یادآمده‌ها فی‌نفسه شاهدی است بر افزایش مجدد قدر و منزلت روابط مستقیمی که کلیساها در دامن زدن به آنها مؤثر بودند. خصلت گزینشی خاطره به آنها (مصاحبه‌شوندگان) امکان می‌داد تا با وجود تعلق داشتن همگی‌شان به یک جامعة واحد (که البته امروزه دیگر به آن معنا وجود ندارد) خود را تبرئه کنند. به قول ناتالیا اودِنا بوآ:«اون‌وقتا همه همدیگه رو می‌شناختن، اصلاً از خونه می‌یومدن بیرون تا با همسایه‌ها اختلاط کنن، توی هوای تازه نفس بکشن، چون تلویزیون که خیلی کم بود، حالا امروز همسایه‌تون رو چند ماه به چند ماه هم نمی‌بینین. واقعاً که خجالت داره. زندگی آدمای این دوره و زمونه افتاده دست کامپیوتر و موبایل. چطور بشه که همسایه‌ها با هم روبه‌رو بشن و حرف هم بزنن!!!».(23) این مصاحبه‌شوندگان عمدتاً احساس وحدت و همدلی میان روستانشینان را -که کلیسا مسبب آن بود- ناخودآگاهانه به یاد می‌آوردند بی‌آنکه اشاره‌ای به ماهیت سرکوبگر چنین اقداماتی بکنند.

مسائل جنسی: ناتالیا اودِنا بوآ، مارگار کابرریزو کابرریزو، دورا کابره کولِت
پرداختن به مسائل جنسی در دوران حاکمیت فرانکو بر اسپانیا جزءِ محرمات به حساب می‌آمد. وقتی از ناتالیا اودنا بوآ خواستیم موضوعاتی را که هیچ‌گاه در محیط خانه راجع به آنها صحبت نمی‌کردند، به یاد آورده و بیان کند در میان خنده‌های بلند و کوتاه ما بلافاصله با تعجب فریاد زد:«خدا مرگم بده از سکس حرف بزنم؟! اصلا و ابدا، نخندین دیگه! خیلی زشت بود! نه بابا، ما که تو این چیزا نبودیم، حداقل تو خونة ما کسی این حرف‌ها رو نمی‌زد. خواهرم که قبل از من ازدواج کرد می‌تونست یه چیزایی برام تعریف کنه؛ اما راستش اون هم چیزی نمی‌گفت!»(24) جواب سادة مارگار کابرریزو کابرریزو کار را تمام کرد. او می‌گفت:«حرف زدن از مسائل جنسی حروم بود. نه توی مدرسه و نه توی خونواده کسی به آموزش مسائل جنسی اهمیت نمی‌داد.»(25) دانش‌آموزان با تحلیل روایات دورا کابره کولِت توانستند یک نمونه عالی و بی‌نظیر از این سکوت را پیدا کنند. وی در سراسر مصاحبه‌اش خاطرات خود را با جزئیاتی مفصل بازگو می‌کرد؛ اما به محض آنکه دانش‌آموزان دربارة روابط خلاف موازین زناشویی از او سؤال کرده و خواستند نام چند نفر از کسانی که دست به این کار می‌زدند را بگوید، حالتش تغییر کرد. چون ناراحتی، بی‌قراری، تردید و اختفا پشت یک سپر دفاعی را در حالات چهره و بدنش می‌دیدند. وی بعد از سکوتی طولانی چنین گفت:«آخه، شاید، اما من از این چیزا حرف نمی‌زنم؛ یعنی راحت نیستم.»(26) ازدواج در زمان فرانکو یک نهاد دینی شمرده می‌شد، طلاق ممنوع بود و فقط ثروتمندان می‌توانستند با مراجعه به کلیسای رم تقاضای فسخ پیمان ازدواج‌شان را بکنند. در نتیجه، کلیسا نسبت به مسئلة پاکدامنی بسیار حساس و متعصبانه برخورد می‌کرد و مجازات کسانی که مرتکب روابط جنسی غیر عرفی می‌شدند، طرد از اجتماع بود. شاید برای امتناع دورا از ورود به مقولة مسائل جنسی دلیل دیگری هم وجود داشته باشد: یکی از مصاحبه‌گران پدربزرگ خود او بود و شاید همین امر وی را معذب نموده و اجازة بحث آزادانه و صریح در این باره را به او نمی‌داد.
دانش‌آموزان با جمع‌بندی نتایج حاصل از تحلیل روایت‌ها توانستند عمق نفوذ اقدامات دیکتاتوری در روح و روان مصاحبه‌شوندگان از همان کودکی و دامنة استمرار آن تا به امروز را لمس کنند و متوجه شدند که حتی امروز یعنی با گذشت نزدیک به چهار دهه از استقرار دموکراسی در اسپانیا، بسیاری از مردم و به ویژه ساکنان و اهالی مناطق روستایی قادر نیستند خود را از شر ترس‌های قدیمی‌شان برهانند تا بتوانند راجع به مسائل جنسی و روابط غیر عرفی زناشویی سخن بگویند، همدستی کلیسا با رژیم را مورد انتقاد قرار دهند و مواردی از این دست. جالب است که نه تنها جرأت نقد و انتقاد را در خود نمی‌بینند، بلکه به خاطر خصلت گزینندگی خاطره، هنوز هم کلیسا را نهادی می‌دانند که خود را در دوران مشقت، وقف حفظ وحدت و یکپارچگی مردم کرده بود. از این‌رو نمی‌توانند واقعیت را از منظری انتقادی‌تر ببینند و این نشانة واضحی است از ماهیت فراگیر و پایدار سکوتِ تحمیلی بر خاطرة جمعی در دوران حکومت‌های دیکتاتوری.

نتیجه‌گیری
پروژه آرکا به ما معلمان امکان داده است تا با جمع‌بندی نتایج آن بتوانیم متدولوژی تاریخ شفاهی را در کلاس‌ها و دروس دبیرستان‌ها به کار بگیریم. استفاده از توان و انرژی نوجوانان در ساخت و بهره‌برداری از منابع شفاهی بسیار سودمند واقع شده و نتایج مهمی به ارمغان آورده است. دانش‌آموزان، علاوه بر درک علل و عوامل استمرار سکوت در رژیم‌های دیکتاتوری، دانش و مهارت‌های قابل توجهی نیز در این زمینه به دست می‌آورند.
تاریخ شفاهی برای دانش‌آموزان، منابع دسته‌اولی از تاریخ منطقه خود و میراثی که در خانه و خانواده، همسایگان و خویشاوندان‌شان وجود دارد را فراهم می‌سازد. آنان با دسترسی مستقیم به چنین منابعی تشویق می‌شوند تا خاطراتی از منطقه و محدودة زندگی خود بسازند بی‌آنکه پیوندهای آن خاطره با تاریخ ملی کشورشان را فراموش و یا گم کنند. بنابراین، «تاریخ شفاهی در مدرسه به ما کمک می‌کند تا فاصله بین دنیای آکادمیک و جامعه را پر کنیم: با توجه به اینکه کلاس درس و کتاب درسی را به زندگی روزمرة جامعه یا همان محیط زندگی دانش‌آموز پیوند می‌زند، لذا تاریخ را به خانه‌های‌شان می‌آورد.»(27) تاریخ باید دانش‌آموزان را به گونه‌ای تربیت و ترغیب نماید که نسبت به محیط اجتماعی‌شان شعور و آگاهی عمیق پیدا کنند و با نگاهی انتقادی به پدیده‌ها بنگرند. اما این امر تنها در صورتی میسر می‌شود که متدولوژی صحیحی را اتخاذ نماییم به طوری که به ارتقاء سطح دانش و پیوند تعلیم و تحقیق از یک سو و مدرسه و جامعه از سوی دیگر یاری رساند.
تاریخ شفاهی علاوه بر موارد فوق قادر به فراهم نمودن فرصتی برای بازتعریف و نوسازی روابط بین‌نسلی است. مصاحبه، محملی است برای مجالست نسل‌های مختلف با یکدیگر و تقویت پیوندهایی که در طول زمان متزلزل شده است. از طرف دیگر گفتگوی آزادانه و صریح دانش‌آموزان با گذشته در تحکیم بنیان‌های هویتی آنان نیز بی‌نهایت مؤثر است. والدین، پدربزر‌گ‌ها و مادربزرگ‌ها، عموها و عمه‌ها و خاله‌ها و دایی‌ها تبدیل به روایتگران قابل و مهمی می‌شوند. آنان می‌توانند ثابت کنند که تاریخ را همین آدم‌های ساده و عادی دور و بر مثلاً دوستان و خویشاوندان‌شان، ساخته‌اند درست همان‌طوری که خودشان در این ساخت و ساز دخالت دارند. تاریخ شفاهی رابطه آنها با بزرگ‌ترها را به نحوی که از ارزش آموزشی و اجتماعی برخوردار است، تغییر می‌دهد.
ضمن آنکه، دانش‌آموزان شرکت‌کننده در پروژة آرکا حساسیت، تعهد، و احترام به دیدگاه‌های دیگران را نیز به اثبات رسانده‌اند. آنها می‌فهمند که ممکن است نظرات و دیدگاه‌های بازیگران حاضر در یک واقعه تاریخی با یکدیگر تفاوت‌های اساسی داشته باشد، و احترام به چنان دیدگاه‌هایی را یاد می‌گیرند. فرایند ساخت و ساز منابع تاریخ شفاهی موجب افزایش حساسیت و دقت محقق می‌شود، زیرا دانشی را به وجود می‌آورد که به واسطة گفته‌های مستقیمِ بازیگران واقعة تاریخیِ مورد مطالعه حاصل آمده است. لذا با احساس مسئولیت بیشتری به پروژه پایبند می‌مانند.
تاریخ شفاهی به دانش‌آموزان امکان می‌دهد به جایگاه محققان تکیه زده و دانش تاریخی تولید نمایند. آنگاه که مصاحبه‌ای را انجام می‌دهند، منبعی تاریخی را می‌آفرینند و از این رهگذر نقش مورخ را بازی می‌کنند. آنان با مواد و مصالح تاریخی مورد استفادة مورخان آشنا می‌شوند و دیری نمی‌پاید که ماهیت انواع و اقسام منابع تاریخی را می‌فهمند. آنان تاریخ را به وسیلة صداها و بازیگرانی که منابع سنتی به آنها بی‌اعتنا هستند، بازمی‌آفرینند. نکته دیگری که اهمیتش به همین میزان است نقش آموزنده و تربیتی اجرای کارهای میدانی، پیاده‌سازی نوار، ویرایش و تدوین مصاحبه‌ها در آموختن وظایف حوزه تحقیق و پژوهش به دانش‌آموزان است. هنوز هم بعضی‌ها گرفتار این پندارند که پژوهش‌های تاریخی از وظایف سطح بالای محققان است که ربطی به هدف مطالعه ندارد. با بررسی روش‌های آموزشی معلمان می‌بینیم که شیوه‌های سنتی یعنی تکیه بر حفظ دانش به جای شکل دادن آن در ذهن و حافظة دانش‌آموزان، همچنان شیوه غالب آموزش است. ما به کمک تاریخ شفاهی می‌توانیم این قالب را بشکنیم، زیرا زمینه مشارکت دانش‌آموزان در تولید دانش و خلق منابعی را فراهم می‌سازد که موجب تقویت گسترة دانش تاریخی می‌شود. و دقیقاً در همین مرحله است که کارهای میدانی نهایتاً آنان را به سمت «لذت بردن از خود تاریخ» سوق می‌دهد. این تأثیر تاریخ شفاهی مورد تأئید خیلی‌ها بوده است:«مهم‌ترین دلیلی که برای ارزش تاریخ شفاهی در کلاس درس ارائه شده این است که چنین پروژه‌هایی کاملاً واقعی هستند یعنی محصولی از دل آنها بیرون می‌آید. ضمن آنکه نتایج ملموسی دارای ارزش فردی و اجتماعی از آنها حاصل می‌شود و همین امر مبین ظرفیت بالقوه آنها برای بالا بردن انگیزه و شوق دانش‌آموزان است.»(28) 
قویاً معتقدیم که مشارکت در پروژه‌هایی از این دست و تشویق دیگر معلمان به انتقال تجربیات‌شان تأثیر قابل ملاحظه‌ای در گسترش استفاده از متدولوژی تاریخ شفاهی خواهد داشت. آنگاه که تعداد بیشتری از ما به تغییرات به وجود آمده در دانش‌آموزان، جامعه، و حتی در خودمان توجه کنیم، درواقع ضرورت بازیابی و احیاء گذشته را به جامعه فهمانده‌ایم، گذشته‌ای که در مصاحبه تاریخ شفاهی برای ما زنده می‌شود.


۲۱ -ژوزف مالس بادیا، مصاحبه توسط توماس بیوسکا استیو و دانش‌آموزان مدرسة اِل‌مورِل، ضبط روی کاست صوتی، 29 آوریل 2007، ویلالونیا دل‌کمپ، کاتالونیا، اسپانیا.
 ۲۲-حزقیال پناراندا موراتالا، مصاحبه توسط توماس بیوسکا استیو و دانش‌آموزان اِل‌مورِل، ضبط روی کاست صوتی، 15 ماه می سال 2007، کنستانتی، کاتالونیا، اسپانیا.
 ۲۳-ناتالیا اودِنا بوآ، مصاحبه توسط توماس بیوسکا و دانش‌آموزان دبیرستان اِل‌مورِل، ضبط روی کاست صوتی، 6 ژوئن 2007، کاتالونیا،‌اسپانیا.
 ۲۴-مصاحبه ناتالیا اودِنا بوآ.
 ۲۵-مارگار کابرریزو کابرریزو، مصاحبه توسط توماس بیوسکا استیو و دانش‌آموزان اِل‌مورِل، ضبط روی کاست صوتی، 23 می 2007، کاتالونیا، اسپانیا.
 ۲۶-دورا کابره کولِت، مصاحبه توسط توماس بیوسکا استیو و دانش‌آموزان اِل‌مورِل، ضبط روی کاست صوتی، 16 می سال 2007، ویلالونیا دل‌کمپ، کاتالونیا، اسپانیا.


 27-Thad Sitton, George L. Mehaffy, and O.L. Davis Jr., Historia oral. Una guia para profesores (y otras personas) (Mexico: Fondo de Cultura Economica, 1983), 20.
28 -Sitten et al., Historia oral, 29.


 

*  Laura Benadiba-مورخ متخصص در حوزه متدولوژی تاریخ شفاهی است؛ از سال 1990 در مدرسه فنی ORT (بوئنوس‌آیرس، آرژانتین) به تدریس تاریخ اشتغال و مدیریت برنامه تاریخ شفاهی این آموزشگاه را برعهده داشته است. همچنین انجمن تاریخ شفاهی «Otras Memorias» به ریاست او تشکیل جلسه می‌دهد. ((www.otrasmemorias.com.ar مقالات متعدد او درباره تاریخ شفاهی در کتاب‌ها، مجلات، و همچنین وب‌سایت‌ها منتشر شده‌اند. لورا بینادیبا تاکنون دوازده کتاب درسی با موضوع تاریخ شفاهی نوشته و منتشر ساخته است. (lbenadiba@yahoo.com.ar).

مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

منبع:

Oral History Review (2012) 39 (2): 387-397. First published online: July 30, 2012



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.