شماره 683    |    29 اسفند 1403
   

جستجو

بهار در بهار

پیچیدن عطر رمضان در نوروز، تلاقی بهار طبیعت و بهار قرآن، یادآور آن است که در آستانه این دگرگونی و زندگی دوباره و نوشدگی که اجزای جهان در جوشش و کوشش برآمده تا بروید و برویاند و تازه شود، اگر در تحول و زنده‌کردن جسم و جان خویش نکوشم از این قافله به راه افتاده در این نیمه گیتی، عقب مانده‌ام.

رمزگشایی از ارتباط درونی فرد با پدیده؛ وظیفه تاریخ شفاهی است

به گزارش سایت تاریخ شفاهی «دوره آموزش ثبت و ضبط تاریخ شفاهی در صنعت نفت؛ آموزش مصاحبه‌گر»، یکشنبه 8 اسفند 1403 در مرکز اسناد و موزه‌های صنعت نفت، به صورت حضوری و برخط برگزار شد. در ادامه، گزیده‌ای از این دوره آموزشی آمده است.

برشی از خاطرات حاج حسین یکتا

سوز و سرمای نیمه‌شب خودش را زیر لباس‌های خیسم جا می‌داد و می‌لرزیدم. شلیک توپ‌ها قطع نمی‌شد. با علی دنیادیده و حسن مقیمی جلو افتاده بودیم. بقیه هم پشتمان. آن‌قدر بی‌محابا که انگار در خاک خودمانیم. هنوز در سه‌راهی جاده فاو ـ بصره ـ‌ ام‌القصر جاگیر نشده، یک جیپ عراقی جلویمان سبز شد.

سیصد و شصت و ‌ششمین شب خاطره -2

راوی دوم برنامه نبی‌الله احمدلو در ابتدای سخنانش گفت: آذر سال 1365 وقتی فرماندهی گردان المهدی(عج) را تحویل من دادند، شهید کاشی‌ها جانشین گردان شد. سه گروهان داشتیم. گردان ما در پدافند شلمچه بود. گردان تکمیل نبود. به ما نیرو دادند و تکمیل شدیم. وقتی نیروی جدید به ما دادند، اسلحه نداشتیم تا به آنها بدهیم. آرپی‌جی و تیربار کم بود.

خاطرات مجتبی رحماندوست

مجتبی رحماندوست، نویسنده، نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی، مهمان دویست‌وسی‌ونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره ورود خود به جبهه صحبت کرد. او گفت: «متولد دوم اردیبهشت 1333 در همدان هستم. تا سال 1351 کلاس 11 در همدان زندگی می‌کردم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 141

من نمی‌دانم چرا آن معلول را اعدام کردند. فکر می‌کنم لازم هم نباشد که بدانم زیرا فقط باید با خود بگویم که او حتماً مخالف حزب بعث و صدام کافر بوده است شاید در این جا مصاحبه‌ای کرده بوده که او را شناسایی و اعدامش کردند. فکر می‌کنم عده‌ای از این معلولین را اعدام کرده باشند.  زیرا بیشتر آنها در این‌جا مصاحبه کردند و اعتراف کردند که «صدام کافر است و ملت مسلمان ایران به خوبی از ما پذیرایی کردند.» من خود مصاحبه آنها را از تلویزیون دیدم. فکر می‌کنم شما نظیر این جنایتات را در هیچ‌جای دنیا سراغ نداشته باشید. این گونه وحشیگریها و کشتارها فقط در عراق به دست صدام و حزب کثیفش انجام می‌گیرد.  دوست دارم نمونه دیگری هم برایتان بگویم؛ ولی اول باید متذکر شوم که من یک کاسب دوره‌گرد هستم و شغلم باقلافروشی است. با این حال کم‌وبیش اهل مطالعه بودم و کاسبی را هم عیب نمی‌دانم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.