شماره 691    |    13 خرداد 1404
   

جستجو

برشی از زندگی و سیرۀ مبارزاتی امام خمینی در بیانات مقام معظم رهبری

صدور انقلاب

در اینکه در راه‌های دور، اسم مبارک امام(رضوان‌الله علیه) کار خودش را کرده و نفوذ کرده، شکی نیست؛ این را من یک وقت به خودِ امام هم عرض کردم. جاهایی هست که اصلاً صدای تبلیغات ما به آنجاها نرسیده بود؛ اما رادیوهای دشمن، بی‌توجه به اینکه چه کار می‌کنند، خبرهای امام را در دنیا دست به دست می‌کردند.

سیصد و شصت و هفتمین شب خاطره - 4

راوی پنجم برنامه، خانم فاطمه حبیبی، همسر مرحوم‌ اسماعیل جبارزاده، ابتدای سخنانش گفت: 35 سال با مرحوم دکتر جبارزاده زندگی کردم. حتی سختی‌هایش هم برایم شیرین بود. قبل از شروع عملیات کربلای۴، فقط دو ماه بود که ازدواج کرده بودیم. همسرم آمد و گفت می‌خواهم به جبهه بروم. من هم گفتم «بفرمایین، قرارمون همین بود که هر وقت شما خواستی بتونی به جبهه بری».

خاطرات سیدهاشم دربندی

سرهنگ سید هاشم دربندی، نیروی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مهمان دویست‌وچهل‌وسومین برنامه شب خاطره (بهمن 1392) بود. او درباره ارتش و انقلاب اسلامی خاطره گفت. او گفت: «ما در ارتش، ظلمِ مضاعفی را تحمل می‌کردیم. مردم به کوچه و خیابان می‌آمدند. مرگ بر شاه می‌گفتند، تظاهرات می‌کردند، حرف‌شان را می‌زدند...

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 1
از این هفته کتاب «شانه‌های زخمی خاکریز»: خاطرات یک امدادگر جانباز  به نام «صباح پیری» را می‌خوانیم. این کتاب، نخستین بار در سال 1369 توسط انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شد.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.