به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم) نشستی با عنوان «بررسی جایگاه تاریخ شفاهی در پژوهشهای تاریخی» در روز یکشنبه 28 آبان 1391 از ساعت 9 تا 15 در محل این دانشگاه، برگزار کرد. در شماره پیش گزارش جلسه صبح را خواندیم. در ادامه گزارش جلسه بعد از ظهر میآید:
ریاست جلسه بعداز ظهر به عهده دکتر حسین مفتخری، استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی، بود. وی ضمن بیان ویژگیهای اساسی تاریخ شفاهی، مهمترین بحث را عینیت دانست و گفت: «منشأ تاریخ شفاهی در غرب بود؛ وقتی از مراکر قدرت دور و وارد مردم شدند. تاریخ شفاهی در پی دموکراتیزه کردن تاریخ بوده، یعنی ورود تمام اقشار به تاریخ که به کنار و حاشیه نهاده شده بودند و مردم فرودست را هم در بر میگیرد. تاریخ شفاهی یک مطالعه بین رشتهای است که در کنار جامعهشناسی، مردمشناسی و ... رو به رشد نهاد.»
سپس سخنران نخست جلسه عصر، دکتر حبیبالله اسماعیلی، سردبیر کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، به «نسبت حافظه تاریخی و تاریخ شفاهی» پرداخت. او گفت: «به نظر من گرانیگاه تاریخ شفاهی «حافظه» است؛ یعنی نقطه ثقل تاریخ شفاهی. چرا که اگر قرار باشد سه عنصر شکلگیری تاریخ شفاهی، (راوی، گفتگوگر، زمان و مکان) با هم ترکیب شوند و تحقیق تاریخ شفاهی را تولید کنند به سرعت، به سمت حافظه و خاطره میروند. همچنین بر خلاف تصور، حافظه امری فردی نیست، زیرا پرسشگر حافظه مصاحبهشونده را به صدا در میآورد و آن حافظه در جمع شکل گرفته است.»
او ضمن ارائه تعاریفی از تاریخ شفاهی ادامه داد: «جایی گفتهاند گردآوری صداهای خاموش که به نظر من مهم است؛ اما در کشور ما صداهای که شنیده میشوند، بیشتر کار میشوند، و حواشی جامعه را نداریم. این هم نوعی بومیسازی است.»
اسماعیلی، حافظه را مجموعه رخدادها و خاطرات دانست که مرز بین فرد را با دیگری مشخص میکند و یادآور شد: «گوینده رخدادها را به گونهای میآراید که معنا ببخشد و با حافظه تاریخی به نفطه تلاقی برسد. بنابراین حافظه تاریخی، چیستی ما را در جهان نو در مقیاس کلان اجتماعی نشان میدهد.»
او ادامه داد: «حتی مصاحبهگر باتجربه هم گاهی با به کارگیری تمام تکنیکها ناچار است پس از مصاحبه سوالات را تنظیم کند. زیرا ذهن راوی مانند ماهی است و در چارچوب ما نمیگنجد و برداشت خودش را میگوید. چون او خود را بازآرایی میکند و در تمام مصاحبهها این امر پیش میآید. البته مورخ، اگر بخواهد ارزیابی کند، میشود به جمع بندی رسید؛ اجماع متخصصین اهل تاریخ میتواند راه گشا باشد.»
وی سخنان خود را این گونه جمعبندی کرد که گرانیگاه تاریخ شفاهی، حافظه است و در سه ضلع تاریخ شفاهی بروز میکند و متجلی میشود و راویان از خود دفاع میکنند، و باید با ارزیابی ببینیم گزارههای راوی دارای معنا هستند یا نیستند.
سخنران بعدی، محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی، ضمن معرفی مراکز تاریخ شفاهی خارج و داخل کشور، «جایگاه پژوهش در تاریخ شفاهی» را همراه تکنیکهای قبل و بعد تحقیق، مورد بحث قرار داد و با ذکر مثال، تحقیق را وظیفه پژوهشگر دانست.
او گفت: «همیشه بحث چیستی تاریخ شفاهی و تفاوت آن با سنت شفاهی و خاطره مثل مارپله بوده است؛ ناچاریم از نو آنها را توضیح بدهیم.»
او از برجسته ساختن طرح تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد که انتقاد کرد و گفت: «پیش از آن، خانم مهناز افخمی در دانشگاه کلمبیا کار تاریخ شفاهی ایران را آغاز کرد که کارش علمیتر است. اعتبار و بودجه دانشگاه هاروارد تمام شده است. فقط دانشگاه کلمبیا اطلاعات را آزادسازی نکرده است.»
او گفت: «ضبط و پیادهسازی کافی نیست. ما نیاز داریم کار تاریخ شفاهی را با تحقیق شروع کنیم. برای جلوگیری از برخی انحرافات و اعوجاج ها باید تحقیق کرد. این تحقیق به سه دوره تقسیم می شود: پیش از انتخاب سوژه، حین انجام گفتگو و پس از نشر آن.
تحقیق پیش انتخاب سوژه؛ برای اینکه بتوانید دست پر باشید باید شناخت داشته باشید. زیرا نمیشود بدون اطلاعات صحبت کنیم. برای عمیق بودن مصاحبه مطالعه لازم است؛ به صورت میدانی، کتابخانهای، و مطالعه زندگینامه مطالعاتی داشته باشیم تا کلیاتی را در ذهن شکل دهیم و بر سئوال، اشراف داشته باشیم. واضح است که برای مصاحبه با موسیقیدان باید نتها را بشناسیم؛ پس افراد باید در حوزههایی که تخصص دارند ورود کنند. مثلاً در کشور ما تاریخ شفاهی ادبیات را آقای اکبریان و تاریخ شفاهی سینما را آقای جعفری لاریجانی انجام دادند که موفق هم بودهاند.»
او درباره تحقیق حین انجام پروژه هم به موضوعاتی اشاره کرد: «باید در فرصتهای بین مصاحبهها هم اطلاعات خود را تکمیل کنیم. بحث راستیآزمایی را هم همان زمان با افراد یا اسناد بسنجیم و همه را به انتهای کار موکول نکنیم؛ جلسه بعد مطرح کنیم تا اشکالات رفع شوند. البته این اشکالات را طبیعی است، زیرا ذهن فیزیکی ممکن است به یاد نیاورد و یا جابجا بیان کند. پس تحقیق حین پروژه کمک میکند آنچه از روند مصاحبه حاصل می شود، یک محصول نزدیک به حقیقت باشد.»
وی درباره تحقیق پس از اتمام پروژه ادامه داد: «برخی بعد از اتمام پروژه، با آن خداحافظی میکنند در حالی که ممکن است به ذهنی یا فردی تلنگر بخورد و مطلبی را کامل کند که اگر کار را رها کنید، به حقیقت دست نمییابید. لذا توصیه میکنم پرونده کار را باز نگه دارید؛ همچنین با دسترسی به اسنادی که آزاد میشوند، هم می شود اصلاحاتی را انجام دهیم.»
این نویسنده بحث خود را با انتخاب راوی به پایان رساند و گفت: «تاریخ شفاهی صدای مردم حاشیه است. در موضوع انقلاب و جنگ به سراغ کسانی می رویم که لزوماً فرماندهان جنگ یا رهبران طراز یک نیستند؛ تا زمانی که کتاب عزت شاهی و احمد احمد چاپ نشده بود، کسی آنها را نمیشناخت و تاریخ شفاهیِ جهانِ گمشده، اینها را تبلور داده است.»
حسین احمدی، سخنران پایانی نشست، درباره «سنت شفاهی و تاریخ شفاهی در تاریخنگاری ایران و اسلام» صحبت کرد و گفت، حتی منابع مکتوب ما هم روزی، شفاهی بودهاند. سپس به بازتعریف سنت شفاهی و تاریخ شفاهی پرداخت و تشابه و تمایز آنها را برشمرد.
وی گفت: «مبنای سنت شفاهی بر حافظه جمعی است، اما حافظه فردی در حیطه تاریخ شفاهی است که راوی بر اساس بینش خود به جهان پیرامون، ذهنش را بیان میکند. این نو ع روایت با تاریخ تفاوت دارد؛ زیرا راوی برداشت خود را بیان میکند و شاهد رخداد نبوده است.
بزرگان و نخبگان و کهنسالان در تاریخ شفاهی نقش کلیدی دارند اما در سنت شفاهی بیشتر نخبهها مطرح هستند و اینکه چه کسی رویداد را تعریف میکند، بر صحت آن تاثیر دارد. تاریخ شفاهی حاصل سه رکن مهم است: با گذشته پیوند دارد، دربردارنده حافظه آدمی است و تجارب را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. تاریخ شفاهی در میان مردم پدید میآید در زندگی مردم رخنه میکند و قلمرو میگستراند؛ اکثریت بینام و نشان را به عنوان قهرمان مورد توجه قرار میدهد.»
این نشست با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.
ملیحه کمال الدین