● غزه تنها نیست ...
● تدوین طرح تاریخ شفاهی صنعت نفت ● زندگی سرلشکر آبشناسان در «چريك پير» مستند میشود ● جریانشناسی تاریخ صدر اسلام و معاصر ● روایت مهدی محسنیانراد از 42 سال پژوهش ● تدوین اطلس گلزارهای شهدای دزفول ● سیامین کتاب خاطرات دفتر ادبیات انقلاب به چاپ جدید رسید ● زندگینامه مهدی فخیمزاده «سینما و من» شد ● انتشار روایت دست اولی از آیتالله کاشانی ● «زندگی امروز و جنگ» در موزهٔ لوور
نظریه تاریخ شفاهی-۵ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
تاریخ شفاهی نقش گستردهای را در جامعه ایفا نمیکرد، با این وصف حتی در کسوت «تاریخ بازیابانه» نیز بسیاری از مورخان و علمای علوم اجتماعی بدان اعتماد نداشتند زیرا بر حافظه تکیه داشت، و از نظر آنان خاطراتِ مضبوط در حافظه به هیچ وجه قابل اعتماد نبودند. در دورانی که حرف اول و آخر در تحقیقات تاریخی را سند مکتوب میزد، تاریخی شفاهی اساساً دادههای قابل اتکاء و اطمینانبخشی تولید نمیکرد و یک متدولوژی عینیِ علوم اجتماعی که قابلیت محک خوردن داشته باشد، قلمداد نمیشد. مورخان پیشتاز تاریخ شفاهی که حرفهشان در گوشه و کنار حوزههای آکادمیک پرسه میزد برای توجیه شیوهشان به منتقدان رنج و تعب فراوانی را به جان خریدند. اثبات صحت و سقم شواهدِ حاصل از مصاحبههای شفاهی را میتوان یکی از راههای پیمودهشده توسط مورخان شفاهی دانست. آنان اطلاعاتشان را با منابع مستند متعددی مقابله و مقایسه میکردند تا حقیقت از خیالبافی جدا شود؛ شواهد و مستندات شفاهی خود را در بستر یا متن گستردهتری به جریان میانداختند و انسجام درونی آنها را محک میزدند تا مواد و مصالح تاریخ شفاهی از قابلیت بررسی دقیق برخوردار شوند. آن دسته از مورخان شفاهی که غالباً در چارچوب علوم اجتماعی فعالیت میکردند نیز نگران شاخصیت(1) دادههایشان بودند و از این حیث رجوع به شیوههای نمونهگیری علمی را توصیه نموده سرسختانه میکوشیدند تا به نمونة شاخصی از مصاحبهها دست یابند. آنان پاسخگویان را با عددهایی سطحبندی میکردند تا ملاکی باشد برای امتیاز علمی کار، بدین ترتیب فعالیتهای مورخان شفاهی هالهای از شبهِ علم به خود گرفت.(2) جالب است که اثر معروف بلایز موسوم به آکنفیلد حُکم چوب دوسر طلا را یافت، زیرا غیر مورخان میگفتند که فاقد «واقعیت»های کافی برای خوانندگان است تا آنچه را که میخوانند راحتتر باور کنند و مورخانِ متکی بر چارچوبهای سنت علوم اجتماعی نیز میگفتند که «ذوق هنری»(3) بر آن غلبه یافته است. |