شماره 689    |    31 ارديبهشت 1404
   

جستجو

سیصد و شصت و هفتمین شب خاطره - 2

من با خودم فکر کردم خاطره‌هایم تلخ هستند، چون جنگ، تلخ است. 28 ساله بودم که جنگ شروع شد. اواخر سال1366چهار بچه داشتم که چند ماهه، 2 ساله، 7 ساله و 9 ساله بودند. با همسایه‌ها صمیمی بودیم. بچه‌ها هم با همسایه‌ها بازی می‌کردند. از حال هم خبردار می‌شدیم. آقای دکتر معمولاً منزل نبود. زمانی که همسرم به عنوان پزشک در کردستان خدمت می‌کرد، موشک‌باران بود.

خاطرات علی‌اصغر خانی؛ فرمانده گردان کربلا در لشکر علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)

درباره شهید مهدی زین‌الدین

- من گُردانت رو خوب می‌شناسم... نگاهی با تعجب کردم و پرسیدم: «گردان ما؟ چطوری؟ از کجا؟» جوابم را نداد. این بار از روی کنجکاوی سؤالم را تکرار کردم: «آقا مهدی شما چطوری گردان کربلا رو می‌شناسی؟» باز هم از جواب دادن طفره رفت و فقط یک خنده تحویلم داد. گذشت تا عملیات والفجر چهار. دست روی نقشه گذاشت و گفت: «خانی، این تپه رو ببین. شما باید برید روی این ارتفاع.»

رونمایی از کتاب «قاسم» به روایت مرتضی سرهنگی

تازه‌ترین اثر پیشکسوت ادبیات پایداری، مرتضی سرهنگی، صبح پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1404 ساعت 10:30 در سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران واقع در مصلی امام خمینی(ره)، شبستان، ورودی ۸۵، سالن بین‌المللی، نیم‌طبقه، غرفه سرای اهل قلم برگزار خواهد شد.

خاطرات علی اسلامی

سردار علی اسلامی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌وچهل‌ویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره عملیات طریق‌القدس و محور دهلاویه خاطره گفت. او گفت: «ما برای انجام عملیات تا اطمینان حاصل نمی‌کردیم که وصولمان به خط دشمن کاملاً منطقی، آگاهانه و هوشیارانه است، عمل نمی‌کردیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 147

شبی نیروهای شما در جبهه سوسنگرد حمله‌ای روی مواضع ما داشتند. من آن شب در پشت جبهه بودم و نمی‌دانستم که حمله‌ای از طرف نیروهای شما صورت خواهد گرفت. برای مأموریت به یگان آرکان آمده بودم چون مأموریتم نیمه‌کاره مانده بود مجبور شدم شب را در همان‌جا بمانم و به خط نیایم. شب‌هنگام فهمیدم که بین نیروهای ما و رزمندگان شما جنگ در گرفته است. صدای انفجار و شلیک زیادی در منطقه شنیده می‌شد. افرادی که در پشت جبهه بودند حتی بعضی از افراد خودشان را به بیماری زدند تا مبادات آ‌نها را برای بردن مهمات یا سایر احتیاجات به خط مقدم بفرستند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.