شماره 673    |    19 دي 1403
   

جستجو

اخبار تاریخ شفاهی آذر 1403

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه، خبرهایی از آذر 1403 را می‌خوانید.

جنگ و دولت

در خاطرات سید محمد صدر

سیدمحمد صدر فرزند آیت‌الله سیدرضا صدر و برادرزاده امام موسی صدر، سیاستمداری است که تاکنون مسئولیت‌های مختلفی در وزارت امور خارجه، وزارت کشور و مجمع تشخیص مصلحت نظام داشته است. کتاب جنگ و دولت خاطرات وی به عنوان معاون سیاسی - اجتماعی وزارت کشور در سال‌های 1364 تا 1368 است. تحقیق و نگارش این کتاب بر عهده محمد قبادی بوده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

دیدار با زهرا شیخ‌سفلی، مادر دو شهید

محراب صبر و ایمان

روایت مادری به رنگ بهشت

خانه ساده بود، اما آکنده از عطر ایثار و معنویت. وقتی وارد حریمش می‌شوی، اولین چیزی که نگاهت را به سوی خود می‌کشد، محرابی است که در گوشه‌ای از خانه به زیبایی، خودنمایی می‌کند؛ محرابی با نرده‌ها و دری که گویی میان این دنیا و آسمان، پل می‌زند. درونِ محراب، 4 سجاده پهن شده‌ است. عکس‌هایی از دو شهید، صادق و فخرالدینِ مهدی‌برزی، کنار تصویر رهبر انقلاب، چشم را می‌نوازند. اینجا، خانه‌ای است که هر گوشه‌اش یاد شهیدان و انقلاب را زنده نگه داشته است.

خاطرات محمدصادق کوشکی

دکتر محمدصادق کوشکی، کارشناس علوم سیاسی، مهمان دویست‌وسی‌وششمین برنامه شب خاطره (تیر 1392) بود. او ابتدا از شهدای هفتم تیر 1360 به‌ویژه شهید بهشتی یاد کرد. سپس درباره عملیات بیت‌المقدس 7 و خوزستان، خاطره گفت. او گفت: «عملیات بیت‌المقدس 7 بود. گرمای تابستان همه را کلافه کرده بود. گفتند ممکن است دشمن، نزدیکِ صبح، پاتک بزند. همه بی‌خواب بودیم. دوستی به نام «هدایت» داشتیم. با پتوی سربازی روی خاکریز نشسته بود.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 131

من هم در سنگر ماندم تا شاید نیروهای شما بیایند و اسیر شویم. تقریباً یک ساعت گذشت و سرباز حسن محمد از خواب بیدار شد. ما بالاخره عقب نشستیم و همراه آخرین افراد فراری از خطوط مقدم خودمان به پشت جبهه آمدیم. آن شب ستوانیار مطلک را دیدم. بدون پوتین فرار می‌کرد. به افراد گفته بود «به سرهنگ عادل گفتم فرار کنیم ولی او موافقت نکرد و در مقر خودش ماند. می‌خواهد اسیر شود.»
روز بعد، فرمانده اصلیِ تیپ از مرخصی آمد و افراد را جمع کرد تا آنچه از این شکست می‌دانند تعریف کنند. اولین نفر همین ستوانیار مطلک بود که بلند شد و گفت «علت اصلی شکست ما سرهنگ عادل بود که خودش را اسیر ایرانیها کرد.» البته از سرهنگ به عنوان خائن یاد شد و کلیه حقوق و مزایای او را قطع کردند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.