|
|
جستجو
|
سیصدوپنجاه و ششمین شب خاطره - 2راوی دوم برنامه سرهنگ اسماعیل محمدی متولد 27 مرداد 1332 در تهران بود. او خلبان هلیکوپتر 214 و ورودش به ارتش تقریباً همزمان با شهید شیرودی بود. کار این هلیکوپتر پشتیبانی، جابهجایی نیرو، غذا، تجهیزات و حمل مجروحین در جنگ بود. راوی در عملیات بازپسگیری ارتفاعات بازیدراز حاضر بوده و وقتی شهید شیرودی در آن عملیات به شهادت میرسد، جز اولین نفراتی بود که برای جابهجا کردن پیکر شهید مراجعه میکند.
تقدیر، این بودخاطرات سید نورالدین عافیاوایل مهر 1361 بود و دو، سه روز مانده به آغاز عملیات. چند نفر از بچهها از جمله کریم و محمود ستاری _ که برادر بودند _ و برادرم سیدصادق آمدند که: «بیا بریم طرف آب». صبح اولین روزهای پاییز بود و هوا کمی به سردی میزد اما دعوتشان را رد نکردم و با هم راه افتادیم. در آن چند روز بچهها در گرمای ظهر برای استحمام و شنا به آنجا میرفتند. تا برسیم، گرمای آفتاب بیشتر شده بود. کنار آب نشستیم و آماده شدیم برای آبتنی که صادق صدایم زد: «اون جا رو نگاه کن! یکی از بچهها داره غرق میشه!»
تا بگویم؛معرفی کتاب «شرح درد اشتیاق»خاطرات دکتر محمدرضا ظفرقندی از روزهای جبهه و جنگ و خدمت در بیمارستانهای صحرایی در کتابی با عنوان «شرح درد اشتیاق» به کوشش راحله صبوری در 466 صفحه به سال 1401 توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. شمار عناوین کتابهای گروه پزشکی(پزشک، امدادگر و پرستار) دفاع مقدس به اضافه شمار عناوین خاطرات پزشکی اسارت، حدود یکصد عنوان است.
خاطرات محمدرسول دریایی دکتر محمدرسول دریایی، مترجم کتابهای طب سنتی، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (بهمن 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با علیاکبر وهاج خاطره گفت. او گفت: «1353 با آقای علیاکبر وهاج آشنا شدم. یعنی درست یک سال بعد از تحولاتی که در ایشان رخ داد. به او پیشنهاد کردیم و کتابی درباره امام هادی(ع) را با هزینه او ترجمه کردیم. با هم بچههای محل را بسیج میکردیم میرفتیم و در جلسات آقای حجازی شرکت میکردیم. الحمدالله تعداد زیادی توسط همین رفت و آمدها هدایت شدند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 117
تا ساعت نهونیم صبح همه افراد سرشناس آمدند و بعد از چند دقیقه چهار اتومبیل فورد سفید رنگ وارد محوطه شد. در کمال تعجب دیدم که از این اتومبیلها عدهای با گرمکن ورزشی سرخ رنگ و کلاه پیاده شدند که هر کدام را دو نفر محافظ مسلح حراست میکرد. نوزده نفر با سر و وضعی که گفتم پیاده شدند. تقریباً نیم ساعت بعد تمام کسانی که آنجا بودند به اتفاق آن نوزده نفر به طرف میدان تیر کاخ به راه افتادند. این میدان تیر مخصوص اعضای گارد کاخ ریاست جمهوری صدام بود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|