شماره 652    |    24 مرداد 1403
   

جستجو

«مدرسه تاریخ شفاهی»-3

از تعریف طرح تا برآورد هزینه‌های پروژه تاریخ شفاهی

به گزارش سایت تاریخ شفاهی، سومین جلسه آنلاین «مدرسه تاریخ شفاهی» عصر دوشنبه، 18 تیر 1403 با سخنرانی دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی با محوریت «موضوع‌یابی و تعریف پروژه در تاریخ شفاهی» به همت انجمن ایرانی تاریخ برگزار شد. دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی با اشاره به اهمیت ثبت و ضبط تاریخ شفاهی مربوط به خانواده جانبازان اظهار داشت: ««باید به موضوعات به‌ظاهر کم‌اهمیت، اما مهم در حیات اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی جامعه توجه کنیم...

خشابهای پر از تکبیر

کتاب «خشابهای پر از تکبیر»، خاطرات سرهنگ پاسدار قدرت اخریان در سال 1401، با شمارگان 500 نسخه و 590 صفحه توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان آذربایجان غربی منتشر شده است. مصاحبه و تدوین این کتاب را ژیلا مرادی، انجام داده و روی جلد آن، تصویرِ راوی در جزیره مجنون(1363) آمده که ماسک شیمیایی به گردن دارد. کتاب، با دستخط راوی آغاز شده و خاطرات او را از 1342 تا 1400 دربرمی‌گیرد. پس از مقدمه و پیشگفتار، 26 فصل به انضمام عکس، اسناد و فهرست اعلام آمده است.

سیصدوپنجاه‌وپنجمین شب خاطره - 1

سیصدوپنجاه‌وپنجمین برنامه شب خاطره، 3 اسفند 1402 با عنوان «نغمه‌ها و سرودهای دوران اسارت» با حضور آزادگان و رزمندگان دفاع مقدس به همراه رونمایی از «آلبوم نغمه‌های امید» در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه ناصر قره‌باغی، امیرحسین تروند و عباس ابراهیمی به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت.

خاطرات ابوالفتح زنجانی

ابوالفتح زنجانی، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست و بیست‌وهشتمین برنامه شب خاطره (مهر 1391) بود. او درباره شهید محمود امان‌اللهی خاطره گفت. او گفت: «محمود امان‌اللهی کسی بود که در مدت کوتاهی کمر صدام را شکست. وقتی من اسیر شدم، دوستانش گفتند نگو با او آشنایی داری. اگرنه صدام آن بلایی که می‌خواست بر سر امان‌اللهی بیاورد، برای تو تلافی می‌کند. اذان، نماز و مناجات در دوران اسارت را مدیون محمود و جان خود را مدیون سید آزادگان؛ حاج آقا سید علی‌اکبر ابوترابی هستیم.»

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 110

یک کرامت دیگری را برایتان نقل کنم که یکی از ستوانیارهای اسیر تعریف کرد. او در همین اردوگاه بود. نمی‌دانم اکنون در تهران است یا در سمنان. نامش دیوان محمد بود.
ستوانیار دیوان محمد تعریف کرد: یک شب قبل از عملیات فتح‌المبین نیروهای اسلام یک حمله چریکی داشتند که بعد از ضربه زدن عقب‌نشینی کردند. صبح فردای آن شب چندین قبضه اسلحه ژـ3 جلوی خاکریز و میدان مین به چشم می‌خورد. به اتفاق چند سرباز مأموریت پیدا کردیم تمام اسلحه‌ها را جمع‌آوری کنیم و به مقر فرماندهی بیاوریم. بعد از جمع‌آوری تفنگها آنها را به مقر فرمانده آوردیم و ریختیم روی زمین. به لوله یکی از تفنگها پرچم رنگی «یازهرا» نصب شده بود. فرمانده گروهان سروان اسماعیل وقتی اسلحه را بازدید می‌کرد، پرچم «یازهرا» را دید و به افراد پرخاش کرد که «این چیست!؟ چرا این را به مقر آوردید؟» گفتند «به تفنگ بود و ما آوردیم.»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.