شماره 651    |    17 مرداد 1403
   

جستجو

تأملی در نسبت تاریخ شفاهی و هنر- 1

تاریخ شفاهی مجموعه‌ای از کلمات و جملات دارای هدف مشخص است که باید برخوردار از انضباط موضوعی، ادبی و محتوایی باشد تا بتواند نیاز مخاطب را پاسخ دهد. چنین پدیده‌ای چه نسبتی با هنر دارد؟ اگر نسبتی هست آیا صرفاً در جنبه‌های فرمی است یا در محتوا هم جاریست؟ قبلاً در یادداشتی در همین پایگاه رسانه‌ای، به نسبت اجمالیِ این دو مفهوم پرداخته شد؛ اما این بار کوشش می‌شود جزئیات بیشتری مورد توجه قرار گیرد. برای روشن شدن موضوع باید ابتدا تعریف روشنی از هنر داشت.

«مدرسه تاریخ شفاهی»-2

شباهت‌های خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی؛ عامل خلط مبحث

به گزارش سایت تاریخ شفاهی، دومین جلسه آنلاین «مدرسه تاریخ شفاهی» عصر یکشنبه، 17 تیر 1403 با سخنرانی دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی با محوریت «مرز تاریخ شفاهی با سنت شفاهی و خاطره‌گیری» به همت انجمن ایرانی تاریخ برگزار شد. دکتر ابوالحسنی در آغاز سخنانش، اظهار داشت: «متأسفانه تاکنون، متوجه یک بدفهمی از تاریخ شفاهی شده‌ایم. همه آنچه به عنوان سند شفاهی از گذشته وجود دارد، جزو تاریخ شفاهی محسوب می‌کنیم. باید تفاوت تاریخ شفاهی با خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی را بدانیم. البته سازوکار و شباهت‌هایی با هم دارند که باعث فریب ما و خلط مبحث می‌شود. تاریخ شفاهی، مجموعه‌ای از روایات تاریخی از عاملان، ناظران و کارگردانان تاریخ است که در کنار هم قرار می‌گیرند...

ماجرای صلیب سرخ و سید علی‌اکبر ابوترابی

آسایشگاه شماره 13

راوی: سرهنگ محمد خوش‌نیت

در سال 1363 و چند ماه پس از انتقال ما به اردوگاه موصل، حاج‌آقا سید علی‌اکبر ابوترابی هم به آن‌جا تشریف آورد. حاج‌آقا همان اوایل جنگ اسیر شده بود. ما پیش‌تر، از زبان اسرایی که به استخبارات رفته و شکنجه شده بودند، تعاریف زیادی از او شنیده بودم. می‌دانستیم که شخصی به نام حاج‌آقا ابوترابی که هم روحانی است و هم پاسدار، متأسفانه هویتش لو رفته و زیر سخت‌ترین شکنجه‌های رژیم بعثی است. ما برای سلامتی‌شان دعا می‌کردیم. اسرا می‌گفتند ما در سلول‌های استخبارات صدای ناله‌ها و ذکر دعای توسل وی را می‌شنیدیم...

خاطرات احمد دادبین

امیر سرتیپ؛ احمد دادبین، فرمانده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست و بیست‌وهشتمین برنامه شب خاطره (مهر 1391) بود. او درباره شهید محمود امان‌اللهی خاطره گفت. او گفت: «محمود امان‌اللهی هنوز از دانشگاه افسری فارغ‌التحصیل نشده بود که جنگ شروع شد. او به‌عنوان یک دانشجوی دانشگاه افسری در عملیات شرکت کرد. در جبهه مجروح و اسیر شد. به خاطر شدت جراحتِ زانو نگهداری او برای عراقی‌ها مشکل بود. آن‌قدر به آن‌ها فشار آورد که بلافاصله او را با چند اسیر عراقی مبادله کردند.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 109

مطالب دیگری که می‌توانم برایتان تعریف کنم از جنایتکاری و خباثت صدام حسین کافر است که سرنوشت ملت مسلمان عراق را به دست گرفته و روزگار آنها را سیاه کرده است و از این که با پیروزی انقلاب اسلامی در کشور شما چراغ امیدی در دل ملت عراق روشن شد و آنها به آینده خودشان امیدوار شدند: مثلاً قبل از انقلاب اسلامیِ شما پدرم اجازه نمی‌داد در خانه تلویزیون داشته باشیم و نداشتیم. اما بعد از پیروزی انقلاب پدرم تلویزیون خرید و تأکید کرد «فقط باید از کانال ایران استفاده کنید.» او تمام بیانات امام خمینی حفظه‌الله و خطبه‌های نماز جمعه را به دقت نگاه می‌کرد و گوش می‌داد.

اهل محله می‌دانستند که خانواده ما تلویزیون را برای چه منظوری خریده است. یک نفر به نام حسین ملاناصر که از افراد سازمان امنیت عراق بود موضوع را گزارش کرد و مأموران امن، افراد خانواده ما را تحت‌نظر گرفتند. کار خطرناکی بود. در آن روزها یکی از آشنایان نزدیک ما به نام سیدهاشم که کارمند بیمارستان القرنه بود و دو نفر از دکترها ـ دکتر اسنان و دکتر فاضل ـ و یک کارمند دیگر به نام کریم به جرم تماشای تلویزیون ایران و صدای عربی ایران دستگیر شدند و به زندان رفتند...


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.