|
شماره 644 | 30 خرداد 1403
|
|
جستجو
|
تفاوتهای «مصاحبه تاریخ شفاهی» و «مصاحبه خبری»از هدف و محتوا تا شیوۀ پرسشسایت تاریخ شفاهی – افرادی که قصد ورود به فضای تاریخ شفاهی را دارند، باید آگاه باشند که بین مصاحبه تاریخ شفاهی و مصاحبه خبری، تفاوت وجود دارد. نباید به عنوانِ شفاهیکار، یک مصاحبه خطی همچون مصاحبه خبری در پیش گرفت. دستیابی به این مهارت نیز، مستلزم دانشافزایی، تکرار و تمرین است. در یادداشت پیشِ رو، به تفاوتهای مصاحبه خبری و مصاحبه تاریخ شفاهی خواهیم پرداخت. تأکید میکنم که این یادداشتِ یک خبرنگار است و جنبه علمی و پژوهشی ندارد.
سیصدوپنجاهوسومین شب خاطره -1سیصدوپنجاهوسومین برنامه شب خاطره، در 7 دی 1402 با روایت غواصان خطشکن گردان حضرت زینب(س) لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در عملیاتهای کربلای 4 و 5، در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه حاج احمد قاسمی، وحید مرندی و وحید مصدری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین کتاب «بالاتر از ارتفاع» نوشته زهرا زمانی معرفی شد.
برشی از خاطرات حجتالاسلام شیخ اسماعیل دیانیحمله آلسعود به زوار ایرانیخاطرهانگیزترین سفرم در سال 1366 ش بود که اتفاقاً من رئیس کاروان بودم. در آن سفر کشتار بیرحمانه حجاج ایرانی به دست عُمال سعودی صورت گرفت. آن فاجعه هولناک در روز جمعه بود و به همین جهت آن روز به «جمعه سیاه» معروف شد... روز «اعلام برائت از مشرکین» تقریباً همگی برای شرکت در راهپیمایی آماده شده بودیم. حدود چهل نفر از اهل کاروان ما بانوان و نزدیک به هفتاد نفر آقایان بودند که غالباً برای شرکت در راهپیمایی برائت از مشرکین قبلاً اعلام آمادگی کرده بودند.
خاطرات دکتر موسی زرگردکتر موسی زرگر، (۱۳۱۴ شهریار- ۲۲ اسفند ۱۳۹۸) دومین وزیر بهداشت جمهوری اسلامی ایران و نماینده مجلس شورای اسلامی، مهمان دویست و بیستوپنجمین برنامه شب خاطره (تیر 1391) بود. او در مورد شناخت نفس صحبت کرد و درباره ماجرای ملی شدن نفت در سال 1324 خاطره گفت. او گفت مدتی است به دنبال حقیقتم. کسی که بخواهد نفس خود را بشناسد، باید امام حسین(ع) را بشناسد. او تنها عاشقی است که خداوند خلق کرده است...
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 102
با سرتیپ عبدالهادی در پشت یک خاکریز جا گرفتیم. او با بیسیم دستوراتی میداد و حمله لحظهبهلحظه سنگینتر میشد. آتش زیادی از هر دو طرف میبارید. بعد از چند دقیقه سرتیپ عبدالهادی با حالت خستگی و ترس به من گفت «چه اتفاقی افتاده است؟ چرا من اینطوری شدم؟ چرا نمیتوانم چیزی را ببینم؟»
به سرتیپ عبدالهادی گفتم: قربان هیچ اتفاقی نیفتاده است. شما سالمید. هر دستوری که دارید امر کنید تا به یگانها ابلاغ کنم.»
ولی سرتیپ عبدالهادی مانند دیوانهها شده بود. میگفت: نه چیزی را میبینم و نه میشنوم. به تو چه بگویم که ابلاغ کنی؟
سرتیپ از جایش بلند شد. مانند کورها و آدمهای منگ به این طرف و آن طرف نگاه میکرد. در همین حال یک رگبار تقریباً سی گلولهای او را متلاشی کرد و جنازهاش همانجا افتاد و بیحرکت ماند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|