شماره 640    |    01 خرداد 1403
   

جستجو

گزارش چهاردهمین همایش تاریخ شفاهی-2

تمرکز تاریخ شفاهی بر جنگ تحمیلی، دلیل عدم توجه دانشگاه‌ها

آنچه در این بازه زمانی و هیاهوی تاریخ شفاهی اهمیت دارد، محک زدنِ سطح تولیدات تاریخ شفاهی و بحث مرجعیت علمی و صنفی است تا تاریخ شفاهی ایران، کمتر دچار آسیب شود. تاریخ شفاهی، یک پدیده سهلِ ممتنع است که هم شانس، هم حُسن و هم عقباتی دارد. صاحب‌نظران تاریخ شفاهی یک جمله دارند: فقط انجام بده! سطح آن مهم نیست و در آینده، ارزیابی خواهد شد.

تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت حسین باقری

مخابرات غرب و شمال غرب

کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت حسین باقری با عنوان «مخابرات غرب و شمال غرب» به کوشش سید سعید الفتی، توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در 1402 منتشر شد. این کتاب در 472 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 170 هزار تومان روانه بازار نشر شده است. عکس قدیمیِ راوی، روی جلد سبز و بنفش کتاب، با طراحی یکسانِ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس وجود دارد.

سیصدوپنجاه‌ویکمین شب خاطره -3

راوی سوم شب خاطره، جانباز سرافراز آقای نویدی، متولد شهریور 1342 بود. وی در ابتدای سخنانش گفت: آشنایی و ارتباط من با شهید رستمی بیشتر از دو ماه نشد. ارتباط خیلی ضعیفی هم بود و خیلی با او هم‌صحبت نبودم. گردان جندالله بوکان، مسئول پاکسازی درگیری‌های مستقیم ضدانقلاب بود. در آن زمان سردار هادی‌فر، فرمانده کردستان بودند. ایشان هنوز هم در کردستان مشغول هستند. معاون او شهید حسین اسکندری بود. من هم مسئول گروهان القارعه بودم. در آن اوضاع و احوال کردستان باید چند وقتی می‌گذشت تا یک نیروی عادی به درجه فرمانده گروهانی برسد.

خاطرات احمد یوسف‌زاده

احمد یوسف‌زاده، آزاده دوران دفاع مقدس و نویسنده کتاب آن بیست‌وسه نفر، مهمان دویست‌وبیست‌و‌چهارمین برنامه شب خاطره (خرداد 1391) بود. او در مورد آزادسازی خرمشهر و شروع ماجرای 23 نفر، خاطره گفت: می‌دانید عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، از 10 اردیبهشت 1361 بود و تا 3 خرداد ادامه پیدا کرد. بعد خرمشهر در سوم خرداد آزاد شد. بنابراین تمام این مدت جنگ بود و باعث شد عده‌ای اسیر شوند. ما هم در گردان تیپ ثارالله کرمان بودیم. در ادامه، این روایت را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 98

آن روز صبح که از سنگر بیرون آمدم جنازه آن افسر و گروهبان راکه به خاطر نماز خواندن گزارش کرده بودند دیدم: ستوان یکم عبدالرضا و گروهبان حسن. این گروهبان خبرچین بود که خبرها را به ستوان عبدالرضا می‌داد. من واقعه آن شب را نتوانستم برای کسی بیان کنم. خیلی دلم می‌خواست به آن پاسدار موتورسوار بگویم ولی فارسی نمی‌دانستم. متأسفانه نام آن پاسدار را نمی‌دانم اما می‌توانم هر دو پاسدار را از صورتشان بشناسم. آنها واقعاً انسان بودند. برای همین رفتار آنها خیلی به دلم نشست. رفتار اسلامی پاسدارها در روحیه اسرای عراقی خیلی تأثیر داشته است.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.