|
شماره 635 | 29 فروردين 1403
|
|
جستجو
|
تاریخ شفاهی دفاع مقدسفرمانده لشکر 19 فجرروایت محمدنبی رودکیکتاب «روایت محمدنبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر» حاصل گفتوگوی علیرضا رفاهیت و تدوین حسین احمدی است. سردار رودکی پس از دوران سربازی فعالیتهای مختلفی چون عضویت در سپاه پاسداران، مأموریت در کردستان، حضور در جبهه جنوب، فرماندهی تیپ 35 امام سجاد(ع)، تحول در سازمان رزم سپاه و فرماندهی لشکر 19 فجر را در کارنامه خود دارد. موضوع اصلی و محوری این کتاب، درباره روند جنگ تحمیلی و نقش راوی در فرماندهی و هدایت رزمندگان استان فارس در جبهههای جنوب و غرب کشور است.
سیصدوچهلونهمین شب خاطرهخونشریکسیصدوچهلونهمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 2 شهریور 1402 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی با عنوان «خونشریک» برگزار شد. در این برنامه علیرضا رجبیجعفری، عارف جعفری و مدافع حرم، سید مسافر خاطره گفتند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت. اولین راوی، علیرضا رجبیجعفری متولد 1340 و اهل تبریز بود. او از رزمندگان دفاع مقدس بوده و هماکنون یکی از فعالان حوزه فرهنگ و مقاومت است. وی در ابتدا خود را «خُدامالشهدا» نامید.
روایتِ مجروح شدنِ حسن قابلی علاءوصال معبودبا آنکه سن کمی داشتم، سومینبار بود که از پایگاه مالکاشتر به جبهه اعزام میشدم. اینبار هم طبق معمول مرا به لشکر 27 محمد رسول الله(ص) فرستادند و از آنجا به گردان حمزه سیدالشهدا مأمور شدم، بعد از چند روز که وارد گردان حمزه شدم، در گروهان یک، دسته یک، بهعنوان تخریبچی مشغول به انجام وظیفه شدم. نفرات این دسته اکثراً متولد 47، 48 بودند و جوّ باصفا و معنوی خاصی بین بچهها حاکم بود. طبق برنامه بچهها باید خودشان را برای عملیاتی که در پیش بود حاضر میکردند. ابتدا ما را به یک دوره آموزشی آبی، خاکی فرستادند. پس از آن به اردوگاه کرخه منتقل شدیم.
خاطرات وحید اشتری وحید اشتری، از خبرنگاران کاروان إلی بیتالمقدس، مهمان دویستوبیستوسومین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1391) بود. او در مورد نکاتی که در طول سفر این کاروان توجهش را جلب کرده بود خاطره گفت: روزی که در آنکارا، مقابل سفارت رژیم صهیونیستی تجمع کرده بودیم، با برادری از اهالی کشور آذربایجان همصحبت شدم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93
یکبار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفتهاید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمدهایم بهتزده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد. با هم مشورت کردند و یکی از سربازها گفت «اجازه بدهید هر شش نفرمان با همین جیپ به هر طرف که میگویید برویم.» به آنها گفتیم «مانعی ندارد. همین جاده را بگیرید و جلو بروید. کسانی هستند که شما را ببینند و بگیرند. بهتر است آهسته بروید و با فرمان ایست متوقف شوید و خودتان را معرفی کنید.» آن دو سرباز قبول کردند و سوار شدند. ما راه را باز کردیم و با دست اشاره کردیم که حرکت کنند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|