|
شماره 631 | 16 اسفند 1402
|
|
جستجو
|
سیصد و چهل و هشتمین شب خاطره – 1سیصد و چهل و هشتمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 12 مرداد 1402 با عنوان «چوکان حُمینی» در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه هدایتالله نواب، ابوالفضل حاجحسنبیگی و احسان درستکار از رزمندگان جهاد سازندگی به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را مهدی آقابیگی برعهده داشت. راوی اول برنامه، هدایتالله نواب در ابتدای سخنانش گفت: قرارگاه نجف در غرب، قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمالغرب، قرارگاه کربلا درجنوب، قرارگاه نوح در دریا و قرارگاه رمضان برای جنگهای برونمرزی بود.
برشی از خاطرات سیدمسعود جزایریمروارید مجنونعملیات خیبر از لحاظ استراتژیکی، تاکتیکی و مکان آبی خاکی و بهخصوص ابزار و ادواتی که باید در آن بهکار میگرفتیم، عملیات بزرگ و سختی بود. من و مهدی از همان اول با هم بودیم. حتی از شناساییهای خیلی مخفیانهمان با لباسهای مبدل؛ قایق و بلدچیهایی که نمیدانستند ما برای چه آمدهایم توی نیزار هور و نفس نمیکشیدیم تا شناساییمان بیعیب و دقیق باشد. اولین بارمان بود که به چنین جایی میرفتیم و چنین آبی را میدیدم. آبی که در نقطهای راکد است و در جای دیگر جریان دارد و هیچ چیزش قابل پیشبینی نیست. نظر من و مهدی این بود که عملیات باید با ابزار مورد نیازش انجام شود و متأسفانه خیبر آن ابزار لازم را نداشت.
خاطرات حسین صادقی حسین صادقی معروف به حسین گاردی، مهمان دویستوبیستویکمین برنامه شب خاطره (بهمن 1390) بود. او در مورد قبل از انقلاب و حضورش در ارتش خاطره گفت: در حکومت نظامی، با تعدادی از سربازان که مسئول آنها بودم، در منطقه دروازه دولت فعلی ایستاده بودیم که یک فرد موتوری خواست عبور کند. به او ایست داده شد؛ چون سرعت داشت خط ترمزش کشیده شد...
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 89
از لشکر ششم عراق سه گردان تانک به نامهای یرموک، خالد، و مقداد در همان روزهای اول جنگ وارد خاک بیدفاع شما شدند. دو گردان یرموک و خالد به طرف خرمشهر هجوم بردند و گردان مقداد که من تیرانداز تانک یکی از گروهانهای آن بودم به طرف اهواز رفت. از سرنوشت دو گردان یرموک و خالد بیخبرم و نمیدانم آنها چه کردند، اما از خبرهایی که به دستم رسید و از پوسترهایی که از خرمشهر دیدم فهمیدم که این دو گردان در ویرانی و تاراج خرمشهر سهم عمدهای داشتهاند. با این حال هنوز هم نمیدانم بعد از آزادی خرمشهر چه درصدی از این گردانها سالم هستند. امیدوارم یک نفرشان هم زنده نباشد. به هر حال کاری با آن دو گردان ندارم. گردان ما بعد از طی مسافتی در خاک شما، منطقهای به نام سیدمحمد را برای استقرار انتخاب کرد. ما در این منطقه مستقر شدیم. بین راه اهواز روستاهای ویران شده و نیمه ویران که غالباً سکنهای در آنها وجود نداشت مشاهده میشدند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|