شماره 623    |    20 دي 1402
   

جستجو

حقوق مادی و معنوی آثار تاریخ شفاهی – 6

تعهد در قراردادهای تاریخ شفاهی، یک‌طرفه است

پیشنهاد من این است که حداقل، قراردادها منصفانه باشد. سفارش‌دهنده، فقط یک کارِ کامل شده را می‌بیند ولی پشت صحنه کتاب را نمی‌بیند. قراردادِ ساعتی 150 هزار تومانی برای مصاحبه، هزینه‌های ایاب و ذهاب، خرید کاغذ و باتری و ساعت‌ها پیاده‌سازی را پوشش نمی‌دهد. برای یک پژوهشگر، چه می‌ماند که حداقل، ارزش صرفِ وقت را داشته باشد؟! ما از راضی کردنِ راوی برای مصاحبه وقت و انرژی می‌گذاریم تا انتهای مصاحبه. ولی این نکات در قرارداد، لحاظ نمی‌شود.

سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره - 3

راوی دوم برنامه، دکتر عبدالله سعادت، متولد فروردین 1335، متخصص و تکنسین دارویی بود. وی امدادگری و دفاع را از مسجد جامع خرمشهر آغاز کرد. برشی از خاطره او در تیزر ابتدایی شب خاطره بازگو ‌شد. راوی در ابتدا با اشاره به این‌که خاطره ورودش به خرمشهر در کتاب‌هایی مثل «دا»، «صباح»، «چراغ‌های روشن» و «پوتین‌های مریم» هم آمده است، به تجدید خاطره پرداخت و گفت: من اصلاً رزمی نبودم. نه امریه‌ داشتم و نه معرفی‌نامه‌ای.

برشی از خاطرات جلیل طائفی

فرار با دوربین

روز 26 دی 1357، در باغ یکی از دوستان در «سیس» بودیم. برای گردش رفته بودیم. همان‌جا بود که خبر فرار شاه را از اهالی شنیدیم. همان روزها بود که صحنه پایین کشیدن مجسمه شاه را در میدان «ساعت» دیدم و از آن عکس گرفتم. میدان ساعت، نقطه عطف راهپیمایی‌های مردم تبریز بود. مرکز شهر بود و محل اتصال چند خیابان اصلی به هم. یک بار هم در همان میدان، شهادت چند نفر را با چشم خودم دیدم. آن روز، جمعیتی نسبتاً قابل‌توجه، از سمتِ کوچه «له‌له‌بیگ» به طرف میدان ساعت می‌آمد.

خاطرات حبیب‌الله سیاری

امیردریادار دکتر حبیب‌الله سیاری، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مهمان دویست و نوزدهمین برنامه شب خاطره (آذر 1390) بود. او درباره اهمیت و پیروزی عملیات مروارید که هفتم آذر 1359 انجام شد، صحبت کرد. او گفت: در شصت‌و هفتمین روز جنگ، نیروی دریایی ایران توانست عراق را شکست دهد. نتایج عملیات مروارید، راهبردی بود؛ علاوه بر شکست عراق، به صادرات نفت آنها هم ضربه اقتصادی وارد کرد. کشورهای همسایه متوجه شدند که کشور ایران چه اندازه قدرت دارد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 81

بیش از دو یا سه روز از وارد شدن ما به خرمشهر نگذشته بود که سرهنگ سلیمان عبدالله یک افسر و ده سرباز را با سه کامیون ایفا به داخل شهر فرستاد و دستور داد هر چه وسایل گران‌قیمت به دستتان رسید در کامیونها بار کنید و بیاورید. آنها رفتند و نزدیک غروب برگشتند. داخل کامیونها پر بود از یخچال، فریزر، تلویزیون، ضبط صوت، قالی و قالیچه، ساعت دیواری، ‌کولر و... سرهنگ سلیمان دستور داد آنها را به بغداد ببرند و تحویل خانه‌اش بدهند. آنها هم با کامیونهای پر از وسایل مردم خرمشهر به خانه سرهنگ رفتند...
در بین سربازهایی که به دستور سرهنگ سلیمان عبدالله به غارت وسایل مغازه‌ها و خانه‌ها رفته بودند سربازی بود به نام یوسف، از اهالی بغداد. این سرباز طریقه چپاول را یاد گرفت ـ و چون خودش راننده بود هر روز وسایلی را در کامیون جاسازی می‌کرد، به بصره می‌برد و می‌فروخت. روزی چهار دستگاه کولر گازی دزدی را به بصره می‌برده نزدیک دانشگاه بصره با اتومبیلی تصادف می‌کند و از ناحیه سر جراحتی سطحی برمی‌دارد.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.