|
|
جستجو
|
اخبار تاریخ شفاهی آذر 1402به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از آذر 1402 را میخوانید.
سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره - 1 سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 4 خرداد 1402، با حضور گروهان احیا و اعضای مؤسسه بهداری رزمی دفاع مقدس در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. راویان این برنامه، سردار علیاصغر مُلّا، دکتر عبدالله سعادت، دکتر احمد عبادی و داوود خانهزر بودند. آنها درباره عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر با محوریت و نگاه به مداوای مجروحین با کمترین تلفات خاطره گفتند. اجرای این برنامه را داوود صالحی برعهده داشت.
خاطرات محمدرضا شرکت توتونچیروزهای 9 و 10 دی 1357یکی از باشکوهترین روزهای منتهی به انقلاب در مشهد، نهم دی سال 1357 بود. صبح این روز در مشهد راهپیمایی عظیمی برگزار شد. من همراه جمعیت خیلی زیادی از مدرسه نواب حرکت کردیم. تمام خیابان تهران را طی کردیم تا به فلکه برق رسیدیم. مردم در تمام طول مسیر، تصویر بزرگ و زیبایی از امام خمینی را پیشاپیش جمعیت میبردند. بعد از فلکه برق به طرف فلکه تقیآباد رفتیم. وقتی به استانداری رسیدیم، دیدم که تصویر بزرگ امام خمینی را هم را جلوی استانداری آوردهاند. جمعیت همچنان حرکت میکرد. هنوز به میدان تقیآباد نرسیده بودیم که ناگهان ارتش به ما حمله کرد. همزمان با حمله تانکهای ارتش، خیلی از مردم به کوچههای اطراف و حتی عدهای به درون استانداری گریختند.
خاطرات محمدرضا نجاری ناوسروانِ جانباز؛ محمدرضا نجاری، از بازماندگان رزمناو پیکان، مهمان دویست و نوزدهمین برنامه شب خاطره (آذر1390) بود. او درباره خدمت در رزمناو پیکان و همرزمانش خاطره گفت: خدمت در یگان شناور یکی از سختترین خدمتها در نیروی دریایی است. بنده 7 آذر 1359 فقط 20 سال داشتم، زیرا بلافاصله پس از فارغالتحصیلی از آموزشگاه تخصصی نیروی دریایی مشغول خدمت شدم. آغاز خدمتم همزمان شد با آغاز جنگ تحمیلی. بیتجربه بودم، اما فرماندهام؛ شهید دریادار محمدابراهیم همتی، مانند پدر با میدان دادن به کنجکاویهای مثبتم باعث پیشرفتم شد. در ادامه این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 79
یکی از دخترها که همکلاسی ما بود گفت: «اگر بنا باشد حجابم را بردارم ترکتحصیل خواهم کرد و دیگر به دانشگاه نخواهم آمد.» این دختر تا آخر حجابش را حفظ کرد و فارغالتحصیل شد و رفت. بعد از انقلاب اسلامی دستگیری دانشجویان و مردم مؤمن عراق شدت گرفت و آمار دستگیرشدگان هر روز بالا رفت. دوستی داشتم به نام سالم عبدالامیر که سال سوم پزشکی را در دانشگاه بصره میگذراند. روزی به دانشکده او رفتم و سراغش را گرفتم. گفتند «نیامده.» پس از چند روز که دستگیرش کردهاند. تقریباً نُه ماه پس از دستگیری سالم عبدالامیر توسط یکی از اقوامم مطلع شدم او را تیرباران کردهاند. قضیه از این قرار بود:
شبی یکی از کارکنان گورستان به منزل خواهر سالم عبدالامیر میآید و محرمانه به او میگوید «شب گذشته جنازۀ برادرتان را به گورستان آوردند و به من گفتند که او را دفن کنم. و تأکید کردند که نباید کسی از محل دفن مطلع شود. وقتی جنازه را دیدم شناختم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|