|
|
جستجو
|
کیفیسازی آثار تاریخ شفاهی-4ویژگیهای مصاحبهکنندهتولیدِ یک اثر تاریخ شفاهی شبیهِ ساختن یک ساختمان است که اجزای اولیهای دارد. این اجزای سازنده اگر خوب تهیه نشود، کار نهایی نیز نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت. مواد اولیه تاریخ شفاهی شامل دو بخش است؛ یکی حرفهایی که مصاحبهشونده میزند و دیگر مواردی که تدوینکننده جمعآوری میکند. میزان قابل توجهی از اثر، مربوط به مطالبی است که مصاحبهشونده بیان میکند. برای اینکه مصاحبهشونده مطالبی بیان کند که مفید واقع شود، لازم است مصاحبهکنندهای باشد که با ظرافت و هنرمندی، آنها را از ذهن راوی بیرون بکشد.
سیصد و چهل و پنجمین برنامه شب خاطره -4راوی دوم برنامه، سرتیپ دوم نظامعلی صالحی در ادامه سخنانش گفت: در هشتمین روز جنگ یک دفعه خبر آوردند که تانکهای عراقی به پادگان دژ آمدهاند و زاغه مهماتها را منفجر کردند. شهید جوانشیر افسر خیلی شجاع و واقعاً نترس و وطنپرست بود. آمد و گفت: من بیست نفر آرپیجیزن میخواهم. به من اشاره کرد و گفت شما هستی؟ گفتم بله. بیست نفر آرپیجیزن انتخاب شدیم و با یک تویوتا به بیرون شهر رفتیم. حالا نه آبی برده بودیم و نه بیسیمی. ایشان فرمودند بهصورت آتش و مانور جلو میرویم، همانطور که در دانشکده افسری یاد میدهند. مثلاً سه نفر میخوابند و سه نفر آتش میکنند. به همین شکل جلو میروند.
برنامه روزانه امام در نوفللوشاتواز خاطرات حجتالاسلام هادی غفاریبعدازظهرها حضرت امام عادت داشتند که توی حیاط بنشینند. این عمل گاهی اوقات بعد از غروب هم انجام میشد. در حیاط یک درخت سیب بود که حضرت امام زیر آن درخت مینشستند. این درخت در اروپا به عنوان سمبل شناخته شده بود. و در مصاحبهها و اخبار، مرتب از این درخت یاد میشد. حضرت امام در زیر همین درخت مصاحبه میکرد. ایشان در مواجهه با خبرنگاران، با سعهصدر تمام برخورد میکردند. هر کس هر سؤالی داشت، میپرسید.
خاطرات عبدالحسین بنادریعبدالحسین بنادری، راوی کتاب سرباز سالهای ابری، مهمان دویست و هجدهمین برنامه شب خاطره (آبان1390) بود. او درباره حمله عراق به ناوچه گارد ساحلی ایران خاطره گفت...
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 77
واحد ما از شهر حله حرکت کرد. شب به بصره رسیدیم. همانجا ماندیم و فردا صبح به طرف جبهه حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم یکی از مراحل حمله شما شروع و تمام شده بود. کشته و زخمی بسیار بود. تانکها و نفربرهای منهدم شده در تمام منطقه به چشم میخورد. ما را برای ضد حمله آورده بودند. آن روز سه بار قصد حمله کردیم و هر بار شکست خوردیم و با تلفات و ضایعات بسیار عقب نشستیم. این منطقه شرق پایگاه زید بود. همان روز من به اتفاق سه نفر دیگر، داخل سنگر نشسته بودم که فرمانده گردان 2 تیپ 20 لشکر 5 ـ سرگرد صباح ـ داخل سنگر شد سنگری که در آن بودیم حکم آشپزخانه را داشت. یعنی در آنجا غذا توزیع میکردند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|