|
|
جستجو
|
حقوق مادی و معنوی آثار تاریخ شفاهی-4بیشترِ شفاهیکاران، گرفتار چارچوبهای تدوین رسمی مراکز هستنددر کل، وضع مطلوبی در حوزه نشر نداریم و این، یک واقعیت است؛ چه در حوزه تاریخ شفاهی، چه در حوزههای دیگر. الان افرادی هستند که برای کارهای تاریخشفاهیشان، ناشر پیدا نمیکنند. یعنی خودش از صفر تا صدِ کتاب را انجام داده ولی هیچ ناشری، زیرِ بارِ چاپِ کتابش نمیرود. چون نشر؛ گران، شمارگان؛ پایین و خواننده؛ کم شده است. قبلاً اینطور نبود و افراد با هزینه شخصی اقدام به انتشار خاطراتشان میکردند. حالا بسیاری از ناشران، واردِ گود نمیشوند. چون کسی حاضر نیست، برای یک کتاب 300 صفحهای که حداقل هزینه هر جلد آن حدود 500 هزار تومان آب میخورد، سرمایهگذاری کند!
بخشی از خاطرات یک پزشک فلسطینی از تلزعتر برای شنیدن اخبار، همیشه یک رادیو ترانزیستوری با خود داشتم. ولی کدام اخبار؟ خبرها به واقعیت میپیوندند. اخبار را میشنویم؟ نه، آنها را میسازیم، میآفرینیم. ولی... دشمن بمباران را زودتر از همیشه آغاز کرد. با پشت سر نهادن سی و دو حمله که توسط فداییان ما دفع شده بود، میرفتیم تا در روزی دیگر با حملههایی دیگر، روبهرو شویم. هوا در طبقه پایین واقعاً خفهکننده بود. زخمیان روی زمین خوابیده بودند. رختخوابها همه پر شده بود. راهروها پر از زخمی بود. ژانراتور برق هم هنوز شروع به کار نکرده بود و ما ناچار، از شمع استفاده میکردیم. ولی شمع از کجا میآوردیم؟
خاطرات پرویز سروریپرویز سُروری، نماینده حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، مهمان دویست و شانزدهمین برنامه شب خاطره (شهریور 1390) بود. او درباره پاسخ به سؤالات دشمن علیه کمرنگ کردن هفته دفاع مقدس صحبت کرد. سپس خاطرهای درباره سوریه گفت. ما در سوریه بودیم هیأتی از ایران آمده بودند. ملاقاتی با سوریهایها داشتند. در مرحله پیش از آن، لشکر 27 به آنجا رفته بود. شناساییهایی از مواضع اسرائیلیها داشت.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 73
فرماندهان ارتش عراق بعد از عملیات فتحالمبین و جبهه طاهری خرمشهر گیج و دیوانه شده بودند. دیگر عقلشان کار نمیکرد. آنها وقتی فهمیدند نیروهای شما میخواهند خرمشهر را آزاد کنند از تمام جبههها نیرو به طرف خرمشهر سرازیر کردند. شش بار ما را وادار به حمله کردند تا قدرت حمله را از شما سلب کنیم. هر شش بار با شکست و تلفات زیادی مواجه شدیم. طبیعی است که چارهای جز عقبنشینی نداشتیم. در حمله آخر، فرمانده از پشت بیسیم دستور حمله داد. ساعت پنج یا شش بعدازظهر بود که در یکی از جبههها حمله کردیم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|