|
|
جستجو
|
روایتهایی از زندگی حیوانات در جنگ تحمیلیما هم در جنگ بودیمکتاب «ما هم در جنگ بودیم»، نوشته مرتضی سلطانی توسط انتشارات مرز و بوم با همکاری حوزه هنری اصفهان منتشر شده است. از همان ابتدا که کتاب را در دست میگیریم مشخص است که با یک اثر متفاوت هم از نظر موضوع و هم فرم ارائه روبهرو هستیم. برای جلد این کتاب از سه نوع کاغذ استفاده شده که به صورت لایههایی روی هم قرار گرفتهاند و با برشهایی که در بالایشان داده شده، جلد کتاب شکل گرفته است. لایه اول از جنس مقوای کرافت است که تصویری نمادین از پرواز یک کبوتر بر روی آن قرار دارد.
برشی از یادداشتهای روزانه جنگ آیتالله جمیصبح روز 1359/8/5، روز عجیب و فراموشناشدنی است. خرمشهر سقوط کرده، نیروی دشمن در خرمشهر استقرار یافته است. بندر زیبا و مهم خرمشهر با همه موقعیتهایش از دست رفته. مردم خرمشهر تماماً از یک ماه قبل تدریجاً شهر را ترک کردهاند؛ اما اثاثالبیت را نبردهاند. خانهها مملو از ا ثاث و اشیاء قیمتی. گمرک خرمشهر، اداره بندر خرمشهر، و چه میگویم؟ خرمشهر با میلیاردها ثروت به دست غارتگران عراقی افتاده و حالا چه بر سر این شهر میآورند؟
خاطرات وچیچی توبچیخانم وچیچی توبچی، قهرمان اهل ترکیه که در کشتی آزادی غزه حضور داشته، مهمان دویست و پانزدهمین برنامه شب خاطره (2 تیر 1390) بود. او درباره کشتی ماریمرمره خاطره گفت. او گفت: هیجانی که الان در حضور شما دارم چند باری که قهرمان شدم هم نداشتم. سوار شدنم به این کشتی اتفاق بزرگی بود. آقای چتین که همسرم هستند و قهرمان تکواندو پیش از من به غزه سفر کرد. با همسرم به خرید رفتیم. هر چه برداشتم، به قفسه برگرداند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 70
ما در آن منطقه نیروهای زیادی داشتیم. بیشتر آنها فرار کردند یا تسلیم شدند. روز بعد عید فطر بود ما را در یک جا جمع کردند یک روحانی برایمان سخنرانی کوتاهی کرد و بعد از کمی نصیحت و تبریک عید فطر گفت «ایران کشور خودتان است. خوش آمدید به جمهوری اسلامی.» از این جملات خیلی خوشحال شدم و اطمینان بیشتری بر دلم نشست. بعد از خوردن صبحانه با چند کامیون به اهواز منتقل شدیم. چند روز در آنجا بودم. بعد به اردوگاه داودیه رفتم. مدتی هم آنجا بودم. سپس به این اردوگاه منتقل شدم. الحمدلله حالم بسیار خوب است و هیچگونه ناراحتی ندارم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|