|
|
جستجو
|
سیصد و چهلمین برنامه شب خاطره-2رد خونراوی دوم شب خاطره خانم رضوانه دباغ دختر مرحومه مجاهد خانم مرضیه حدیدچی (دباغ) بود که در ششمین سالگرد درگذشت مادر بزرگورارشان دعوت شده بودند تا گوشهای از خاطرات پرماجرای ایشان را بیان کنند. وی برای صمیمیتر شدن با مخاطبان بهخصوص جوانان گفتند که گاهی مرحومه خانم مرضیه حدیدچی را با نام «مامان» و پدرشان را با نام «بابا» به کار میبرند. او در ادامه گفت: خانم دباغ هشت فرزند دارند و نقش بابا جلوتر از مامان در سرنوشت و زندگی بچهها مؤثر بود.
اخبار تاریخ شفاهی خرداد 1402به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از خرداد 1402 را میخوانید.
معرفی کتاب فرماندۀ تخریب کتاب فرماندۀ تخریب، خاطرات شفاهی نادر مریدمشتاق از رزمندگان دفاع مقدس است که حسین ادهمی آن را به رشته تحریر درآورده است.
این کتاب حاصل 43 ساعت مصاحبه در 19 جلسۀ تقریباً دو تا سه ساعته از شهریور 1393 تا شهریور 1395 است. در زمان مصاحبه همسر راوی خانم مهری جعفری هم حضور داشته و صحبتهایش طبق گفته نویسنده کتاب، نقش پررنگی در تکمیل خاطرات داشته است.
توطئه مریوانخاطرات شهید مصطفی چمراندر شهر مریوان 25 پاسدار کرد محلی زندگی میکردند، که اهل مریوان بودند، و در مریوان خانه داشتند، و تنها گناه آنها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمیخواستند از احزاب چپ متابعت کنند. در تاریخ 23 تیر ماه 58 صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح و یا متواری کردند. یکی از مجروحین پاسدار را با موزائیک سر بریدند...
خاطرات آقای وِدادیدکتر وِدادی، همرزم شهید حاج مهدی شاهآبادی، مهمان دویست و نهمین برنامه شب خاطره(1 اردیبهشت 1390) بود. او درباره شهید مهدی شاهآبادی خاطره گفت؛ من سال 1351 در مدرسه قائمیه رستمآباد در منطقه اختیاریه تدریس میکردم. دوستان گفتند یک روحانی دعوت کردهایم چند جلسهای صحبتهای ایشان را شنیدم و از آنجا آشنا شدیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 53
شیخ قاسم مرا دید. با من صحبت کرد و سرزنشم کرد که چرا به جبهه برگشتم. قضایا را تعریف کردم و گفتم «هنوز آمادهام که پناهنده شویم» و پرسیدم «تو چرا در این مدت پناهنده نشدهای؟» او گفت: «وضعیت برای پناهنده شدن مساعد نیست. افراد بعثی کلیه سربازان و درجهداران را زیر نظر دارند. از طرفی در اطراف ما میدان مین و موانع بسیاری است که به این آسانی نمیشود به طرف نیروهای اسلام رفت.» یگان ما در این منطقه تجدید سازمان یافت و بعد از مدتی به طرف قصرشیرین حرکت کرد. در این منطقه تقریباً چهار روز مستقر بودیم. روز پنجم به طرف سر پل ذهاب حرکت کردیم و در این منطقه مستقر شدیم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|