شماره 585    |    30 فروردين 1402
   

جستجو

سیصدو سی و هفتمین شب خاطره - 6

دوره درهای بسته

راوی سوم برنامه، سعید اوحدی در ادامه سخنانش گفت: عراقی‌ها در طول 8 سال اسارت، فرماندهان و روحانیون را به شکل جمعی به اردوگاه می‌آوردند (و اشتباه هم می‌کردند). جمع ما در اردوگاه تکریت5، تقریباً 95 نفر بود. بعد از سلولِ الرشیدِ بغداد، ما را به این اردوگاه بردند. بعد از رحلت حضرت امام(ره) در اردوگاه یک درگیری پیش آمد و خواستند مرحوم ابوترابی را از این اردوگاه به اردوگاهی دیگر ببرند. هر کدام از این صد نفر که در اردوگاه ما بودند، در جایگاه خود ادعا داشتند. یکی مسئولیت فرماندهی اردوگاه عنبر را داشت، یکی مسئولیت سازماندهی اسرا در اردوگاه خیبر را داشت...

حاج احمد متوسلیان و کلاه بیت‌المال

روستای نجار در نزدیکی پاوه، تقریباً صد و پنجاه شصت نفر جمعیت داشت؛ حدود 40 خانوار. اولین روستا بعد از پاوه به سمت نوسود بود و خیلی موقعیت استراتژیک نظامی نداشت؛ ولی باید تصرفش می‌کردیم تا بتوانیم به سمت نوسود برویم. صبح یکی از روزهای زمستان سال 1358، ما تعدادی از پاسدارهای غیر بومی و پاسدارهای افتخاری پاوه، به سمت نوسود رفتیم. ضد انقلاب از داخل خود روستای نجار مقاومت می‌کرد. بچه‌ها پیشنهاد کردند که روستا را با گلوله 106 بزنیم.

معرفی کتاب تاریخ شفاهی نمایش در ایران(مبتنی بر مصاحبه‌های تاریخ شفاهی)

کتاب تاریخ شفاهی نمایش در ایران (مبتنی بر مصاحبه‌های تاریخ شفاهی) به ویرایش و تحقیق پیمانه صالحی فشمی است. ناشر این کتاب سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران است که چاپ اول آن در سال 1394 صورت گرفته و 173 صفحه دارد. قطع کتاب وزیری و تصویر روی جلد، طراحی و تصویر پرده نمایش است. مصاحبه‌های این کتاب در فواصل سال‌های 1373 تا 1376 توسط خانم هما قاضی انجام گرفته است.

خاطرات حبیب‌الله جان‌نثاری

سردار حبیب‌الله جان‌نثاری، معاون تربیت و آموزش نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، مهمان صد و نود و پنجمین برنامه شب خاطره(هفتم مرداد 1389) بود. او درباره کمیته انقلاب اسلامی خاطره گفت. اولین تیپ به نام امام موسی‌بن جعفر(ع) در سال 1362 سازماندهی شد. تا پایان دفاع مقدس خدمت می‌کرد. هسته اولیه یگان ویژه نیروی انتظامی، لشکر 28 روح‌الله کمیته انقلاب اسلامی است... در ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-43

خانه نزدیک فلکه‌ای قرار داشت که یک منبع بزرگ آب در وسط آن بود ـ در کوچه یکی از خیابانهای آن فلکه در محاصره آبادان اسیر شدم. شبی که نیروهای شما حمله را شروع کردند، بسیاری از افراد ما کشته شدند. کامیونها و تانکهایمان سوخت. از ساعت چهار تا هشت صبح منتظر نیروهای شما بودیم تا بیایند و اسیرم کنند. حدود سیصدوپنجاه نفر بودیم. در ساعت هشت صبح سرباز کوچک اندام و کم‌سن و سالی پیدا شد. چند سرباز ما به طرف او رفتند و همه ما جمع شدیم. سرباز کوچک دستور داد لباسهایمان را در آوریم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.