شماره 565    |    02 آذر 1401
   

جستجو

نظرسنجی دریافت هفته‌نامه

از روز چهارشنبه 12 آبان 1389 که اولین رایانامه (ایمیل) خبرنامه انتشار هفته‌نامه تاریخ شفاهی را برای مشترکین ارسال کردیم تا به امروز که 12 سال از آن تاریخ می‌گذرد، سعی کردیم هر هفته به صورت مرتب و پیوسته، با مخاطبین خود در تماس باشیم. حال بعد از ارسال بیش از 560 رایانامه (ایمیل) خبرنامه، تصمیم گرفتیم که این اطلاع‌رسانی را به‌روزرسانی کرده و از طریق پیام‌رسان‌های اجتماعی داخلی انجام دهیم. لطفاً از میان گزینه‌های زیر، مشخص کنید که تمایل دارید اطلاع‌رسانی انتشار هفته‌نامه تاریخ شفاهی از طریق کدام‌یک از پیام‌رسان‌ها دریافت کنید (امکان انتخاب بیش از یک مورد را هم دارید).

هفتمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی – 7

بخش پایانی

طی دو یا سه دهه اخیر بحث تاریخ شفاهی دچار یک نوع تحریف شده است. تاریخ شفاهی یکی از شیوه‌های گردآوری سند به منظور نمایش واقعیت تاریخی در گذشته از دیدگاه یک مورخ برای نگارش تاریخ است؛ بنابراین تاریخ شفاهی یک دسته از اسناد هستند که در کنار اسناد کتابخانه‌ای و دیگر منابع که وجود دارند. آن چیزی که اکنون در جامعه ما مطرح است، یعنی یک محقق یا یک تحلیل‌گر برجسته پیدا شود و با کارشناسان یک موضوع صحبت کرده و این گفت‌وگوها به صورت منظم، رده‌بندی و طبقه‌بندی و سپس منتشر شود.

مروری مختصر بر کتاب «هنوز هم خروشان»

روایت زندگی پرفرازونشیب سردار آزاده جانباز سیدعلی‌اکبر مصطفوی

بدین ترتیب دورۀ سربازی با همه سختی‌هایش شروع شد. آموزش‌های نظامی طاقت‌فرسا، رفتار ناملایم درجه‌داران، دوری از خانواده و هوایی که رو به سرما می‌رفت، همگی لحظات سختی را برایش رقم می‌زد؛ اما نمی‌توانست در عزم راسخ او ذره‌ای اثر بگذارد. آرزوهای بلندی داشت و تازه در ابتدای راه بود و می‌دانست که همیشه شروع هر کار بزرگ، سخت‌ترین قسمت آن است. در اولین فرصت، برای خانواده‌اش نامه‌ای فرستاد و از احوال خود باخبرشان کرد. می‌دانست که حسابی از دست او ناراحت بودند اما تردیدی نداشت که خیلی زود هم فراموش می‌کنند.

عبور از اروند

روایت فرمانده بسیجی سردار حسین کارگر

اوایل آذر سال 1364 بود که مطلع شدم نیروهای ما قصد انجام عملیاتی دارند. شب بود، قرارگاه موقتی در جادۀ اهواز زده بودند. به دلیل پنهان‌کاری، محل جلسه را در خارج از شهر اهواز و شبانه گذاشتند تا ستون پنجم که خیلی هم فعال بود، از تردد فرماندهان و تجمع آنان در یک محل خاص اطلاع پیدا نکنند. محل تشکیل جلسه در آن شب، در نزدیکی محل استقرار تیپ ما و در مسیر اصلی جادۀ آبادان به اهواز بود. در روستایی بودند تا کسی بویی از موضوع نبرد. وقتی به آنجا رسیدیم، دیدم فرماندهان لشکرها و قرارگاه‌ها حضور دارند.

خاطرات مرتضی وافی

حجت‌الاسلام مرتضی وافی، طلبه رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هفتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره افتادنش از دژ، سه ساعت معطل ماندن برای آمدن آمبولانس، چگونگی زخمی شدنش و نبود امکانات در بیمارستان صحرایی و بیمارستان اهواز خاطره گفت. او همچنین چگونگی انتخاب طلبگی خود را روایت کرد. ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-23

برایتان می‌گفتم. آن روز که حمله ما آغاز شد یکی از اهداف حمله تسلط بر رودخانه کرخه بود. در این معرکه دو فروند از هلی‌کوپترهای شما ضربات سختی به مواضع ما وارد کرده بودند و ما از دست آنها مستأصل شده بودیم و دائماً زیر برد موشکهای آنان کوبیده می‌شدیم. آتشبارهای ضدهوایی ما آن دو هلی‌کوپتر را آماج رگبارهای شدید خود گرفته بودند. در آخرین حمله، یکی از هلی‌کوپترها مورد اصابت قرار گرفت. هلی‌کوپتر میان زمین و آسمان می‌سوخت که خلبان آن با چتر بیرون پرید. بعد هلی‌کوپتر سقوط کرد و تبدیل به آهن‌پاره شد. هلی‌کوپتر دوم بر شدت بمباران خود به طرف ما افزود. این عمل باعث شد گردان ما فرار را بر قرار ترجیح بدهد ـ حال آن که همه می‌دانستند مهمات هلی‌کوپتر محدود است و دیر یا زود تمام خواهد شد.
وقتی خلبان شما متوجه از هم گسیختگی ما شد حمله را متوقف کرد و با هلی‌کوپتر خود به طرف خلبان دیگر که با چتر پایین می‌آمد رفت ـ خیلی نزدیک به ما، در میان انبوه دشمن. هلی‌کوپتر دوم مثل پروانه دور چتر می‌گشت تا خلبان شما به سلامت به زمین رسید. بعد به زمین نشست و خلبان بلافاصله بیرون پرید و او را به درون هلی‌کوپتر برد. من و گروهی دیگر از افراد که ناظر بودیم تصمیم گرفتیم به طرف هلی‌کوپتر شما بشتابیم و همین کار را هم کردیم. از پشت خاکریز در آمدیم و به طرف هلی‌کوپتر دویدیم. وقتی به آنها رسیدیم من گفتم «ما را هم از این معرکه بیرون ببرید. ما می‌خواهیم با شما بیاییم.» من و چند نفر از افراد سوار شدیم و هلی‌کوپتر پرواز کرد.

 


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.