|
|
جستجو
|
هفتمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایراناصول، چارچوبها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 3در گام اول استانداردهای عمومی برای جامعه تاریخشفاهیکار را به جلو پیش ببریم و در گام دوم درباره استانداردسازی، استانداردسازی ریز یعنی همانطور که در خیلی از مراکز در دنیا برقرار است صحبت کنیم. بعد از استاندارد انجمن تاریخ شفاهی، مراکز زیادی برای خودشان استاندارد جداگانهای طراحی کردند. در حال حاضر بسیاری از مراکز در آمریکا و اروپا برای خودشان استانداردهای جداگانهای دارند و آنها را حتی در حوزه پیادهسازی و تدوین بومیسازی و خیلی تخصصیتر کردهاند،
سیصدوسیوپنجمین برنامه شب خاطره -8مدافعان سلامتهشتمین راوی برنامه، خانم نرگس فخاری از کادر درمان بیمارستان مسیح دانشوری بود که از خاطراتش در زمان کرونا اینگونه گفت: ما جزو اولین بیمارستانهایی بودیم که آستین بالا زدیم و لباسهایی را که حاج آقا سلیمیان توصیف کرد پوشیدیم و منتظر شدیم تا بیماران بیایند. یک روز صبح، یک کلیپ در اینستاگرام با این مضمون منتشر شد که در بیمارستان فرمانیه یک بیمار کرونایی آمده و فوت کرده. ببینید چه لباسهایی پوشیدهاند و مریضها را جابهجا میکنند. پرسنل با دیدن آن فیلم خیلی ترسیدند.
برشی از خاطرات معصومه رامهرمزیآن روز برای برادرم گریه نکردم...شب 27 مهر ماه 1359 اسماعیل در تاریکی شب به خانه آمد، غذای ساده و مختصری سر سفره ما بود که همه در کنار هم آنرا خوردیم. نزدیک عید قربان بود. خانواده هشت نفره ما نصف شده بود. اسماعیل دست به گردن مادر انداخته بود و با او شوخی میکرد و گاهی حرفهای جدی و عاقلانهای میزد. اسماعیل تغییر رفتار داده بود و با گذشت 27 روز از جنگ عجیب رشد کرده و به بلوغ فکری رسیده بود. تا نیمههای آن شب از خاطرات کودکی میگفتیم و میخندیدیم.
خاطرات محمدرضا گلشنیمحمدرضا گلشنی، سرباز آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان سیصد و بیست و هفتمین برنامه شب خاطره(شهریور 1400) بود. او درباره دشواری عزاداری ماه محرم در اردوگاهها ساخت دفتر مداحی در دوران اسارت و زیارت کربلا پس از پذیرش قطعنامه خاطره گفت. او گفت این ماجرا برای سال 1367 یا 68 است. بینالحریمن خاکی و مغازهها گلی بودند. به هیچ وجه شبیه الان نبود. 10 دقیقه به ما 200 نفر اجازه زیارت دادند. ادامه این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-18
در اوایل جنگ، نظامیان عراقی بسیار خوش میگذراندند. آنقدر آسودهخاطر بودند که فرماندهان در مقر فرماندهی شبها ضیافت میدادند. یک بار در یکی از همین ضیافتها که در واحد ستوان طه عبدالله برپا بود خود این افسر جنایتکار رفت و دو رأس گاو که متعلق به روستاییان منطقه عینخوش بود آورد و با کمک سربازهای آشپزخانه آنها را سر برید و بساط عیش و نوش فرماندهان واحدهای دیگر را مهیا کرد. به نظر فرماندۀ لشکر او صلاحیت کامل داشت و آزاد بود به تشخیص خود هر عملی را در کمال آزادی و بدون اینکه کسی جرأت مزاحمت داشته باشد انجام دهد. روزی دستور داد یکی از خانههای روستایی را خراب و از تیرهای چوبی آن برای خود سایبان موقت درست کردند.
در این جنگ ظلم و ستم زیادی به کشور شما رفته است. من به عنوان یک سرباز احتیاط دشمن شما شاهد گوشۀ کوچکی از آن بودم که برایتان تعریف کردم. اگر حوصلهتان سر نمیرود باز هم بگویم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|