|
|
جستجو
|
سیصدوسیوچهارمین برنامه شب خاطره -2مجری در ادامه به معرفی دومین راوی برنامه، آقای محمود نجفپور پرداخت و گفت: در شرایطی که باید روحیه اسرا، بهویژه رزمندگان کم سن و سالتر، حفظ میشد و با مشکلات اردوگاه کنار میآمدند، وجود افرادی که سعی میکردند انرژی اسرا را حفظ کنند و نگذراند سختیها آنان را از پا بیندازد لازم بود. آقای نجفپور که به شغل پیرایشگری مشغول بود، از کسانی است که به گفته سایر آزادگان، بمب انرژی اردوگاه بود.
ما اجیر ایرانیها بودیمخاطرات جواد شیخزاده بازرس هیئت پزشکی سازمان حج و زیارتبعضی از تحلیلها از همین جنساند. فکرمیکنم این اتفاق و این همه تلفات همه از بیتدبیری بود. سوءمدیریت! نمیدانم چرا انتهای خیابان 204 را بسته بودند. بعضیها میگویند مهمان ویژه داشتهاند و برای عبور خودروی او خیابان را برای چند دقیقه بستهاند. مأمورها راه را میبندند، همزمان آفریقاییها که باید از مسیر پشت جمرات به چادرهایشان برمیگشتند، از همان مسیری که رفتهاند، برمیگردند. جمعیت اینجا، در ورودی 204 گره میخورد. فشار جمعیت از هر دو طرف زیاد بود و شد آنچه نباید میشد.
معرفی کتاب «آیت خدا»زندگی آیتالله حاج شیخ علی بدری دشتیدر روایت اول، آیتالله حاج شیخ علی بدری دشتی نخست از روستای زادگاهش کُردَوان علیا (از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی در استان بوشهر) میگوید: «روستای ما مهد فرهنگ و اخلاق اسلامی بود. ماه محرم روضههای سنتی میخواندند؛ یک نفر میآوردند وقایع محرم از اول تا روز عاشورا را میخواند. کوچک که بودم اسبی را میآوردند شبیه ذوالجناح؛ نگاه به چشمش کردم دیدم همانطور که مردم سینه میزدند آن هم داشت اشک میریخت. کُردَوان علیا مهد علما بود. به برکت جد بزرگ من و شاگردانی که تربیت کرد مهد علما شد.»
خاطرات سعید فخرزادهحجتالاسلام سعید فخرزاده، چهرهای آشنا در تاریخپژوهی دفاع مقدس، مهمان صدوچهلوهشتمین برنامه شب خاطره(اردیبهشت1385) بود. او درباره ویژگی بیتوقع بودن شهید صیاد شیرازی حتی پس از برقراری آرامش در کردستان خاطره گفت. همچنین درباره تلاش او در دانشگاه افسری و فعالیت او در سپاه، صحبت کرد. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-3
مرتضی سرهنگی
در منطقه عملیاتی، من فرمانده گروهان تانک بودم، موضع بسیار حساس ما در سرنوشت جنگ تأثیر به سزایی داشت و این اهمیت نظامی باعث شده بود که افسران هم متمرکز شوند و منطقه را با فرماندهی خود کاملاً پوشش دهند تا کوچکترین روزنهای برای نفوذ نیروهای شما نباشد. این منطقه گذرگاه رقابیه بود. تلاش ما در این منطقه به نتیجه رسید. موفق شدیم نیروها را متمرکز کنیم و آرایش بدهیم و کنترل منطقه را در دست گیریم. همچنین مسافت زیادی را مینگذاری کردیم. سیمهای خاردار نیز تعبیه شد. اینها به علاوه استحکامات نیرومندی که در منطقه بهپا شده بود، در ما احساس امنیت کامل ایجاد میکرد. ما اطمینان داشتیم اگر نیروهای شما بخواهند در موضع ما نفوذ کنند نیاز به طرح و عملیات بسیار پیچیده و حسابشدهای دارند و باید متحمل تلفات و ضایعات سنگین شوند. به حساب ما امکان موفقیت ناچیز بود و تصرف گذرگاه رقابیه برایتان بسیار گران تمام میشد.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|