|
شماره 540 | 11 خرداد 1401
|
|
جستجو
|
اهمیت و کارکرد تاریخ شفاهی در مستندسازی دانش و تاریخ سازمانی - 2در دنیا دو گام را برای تاریخ شفاهی لحاظ میکنند. اول اینکه مستندسازی حافظه سازمانی است. یعنی سازمان را به عنوان یک موجود زنده در نظر میگیرند که همانطور که تمام اداریها میدانند، همه ناگفتههای سازمانی در اسناد نمیآیند. بحثی که آقای ابوالحسنی میگویند دال بر تاریخ رسمی اداری است؛ یعنی آنچه که در بخشنامهها، اسناد رسمی، صورتجلسهها، اساسنامهها و... میآید. این یک بحث و قسمتی از تاریخ سازمانی است. اما ما یک بحث از تاریخ غیررسمی سازمانها را داریم که هیچوقت در هیچ جا نمیآید.
رادیو آبادان و قصه پُر غصه خرمشهر احسای غم و غربت بچههای خرمشهری را شاید بعد از خودشان هیچکس به اندازه ما آبادانیها درک نمیکرد، چون ما هم در محاصره بودیم و ممکن بود هر آن آبادان عزیز ما هم به سرنوشت دردناک خرمشهر دچار شود. یار و مونس هم بودیم. آنها دلخوش بودند که در کنار یاران آبادانیشان هستند و بچههای آبادان هم خوشحال که در کنار بچههای خرمشهر به سر میبرند. وظیفه خود میدانستیم و تلاش میکردیم که به هر نحو، بچههای خرمشهر را با انگیزهتر، امیدوارتر و سرحالتر کنیم تا زمانی که دست در دست هم بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.
مروری اجمالی بر کتاب «رزمندۀ کتانیپوش»خاطرات حشمتالله هدایتی از دفاع مقدس تا مقاومت سوریهکتاب با یادداشتی از حوزۀ هنری گیلان شروع میشود، با پیشگفتار نویسنده ادامه پیدا میکند و میرسد به مقدمۀ راوی. سپس متن خاطرات میآید که روایت آن در 42 فصل انجام میگیرد. به دنبال آن، بخش تصاویر سیاه و سفید با کیفیت نسبتاً خوب و قابل قبول و در انتها نیز نمایه گنجانده شده است. راوی کتاب (حشمتالله هدایتی) سال 1346 در املش، از شهرهای شرق استان گیلان، به دنیا آمد.
خاطرات سیدرحیم میریانمرحوم سیدرحیم میریان، یکی از خادمان امام خمینی(ره)، مهمان صدوچهلونهمین برنامه شب خاطره (خرداد 1385) بود. او درباره بیماری امام خمینی(ره) و ماجرای خبر کردن پزشک خاطره گفت. او گفت: وقتی پزشک آمد و داشتم آستین امام را بالا میزدم، گفت که هر کاری پایانی دارد... این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
خاطرات سرهنگ فریدون کلهر -3
تنها تجربیات جنگی من محدود بود به چند عملیات سبک نظامی از قبیل مقابله با گروهکهای شورشی و نیروهای عراقی در شمال غرب کشور و شرکت در یک عملیات جنگی کوتاهمدت برونمرزی در منطقه ظفار از کشور سلطاننشین عمان در آنسوی آبهای نیلگون خلیج فارس.
در این افکار غوطهور بودم که راننده داخل یک خاکریز دایرهایشکل، ماشین را نگه داشت و گفت: جناب سرگرد اینجا قرارگاه تیپ 3 است. با راهنمایی یکی از سربازان به سنگر فرمانده تیپ رفتم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|