|
شماره 536 | 07 ارديبهشت 1401
|
|
جستجو
|
اخبار تاریخ شفاهی فروردین 1401به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از فروردین 1401 را میخوانید.
نگاهی به کتاب «سلام آقاسید»خاطرات آزادۀ جانباز علیرضا محمودی مظفرتقریباً یک ماه از حضورشان در کمپ 10 میگذشت که راوی و تعدادی از بچهها را به کمپ 9 منتقل کردند. بیست و نهم اردیبهشت 65 بود. بار دیگر وارد یک آسایشگاه لخت و عور شدند که فقط چند سطل و جارو و تی گرد و غبار گرفته در آن بود. هرکس جایی برای خودش انتخاب میکرد و پتوهایش را روی موزاییکهای سرد میانداخت. در مجموع 48 نفر میشدند که شاید تنها هشت نفرشان سالم بودند. علیرضا با خود میاندیشید کاش یکی بود تا نحوۀ نشستن و دراز کشیدن جماعت مجروحان را به تصویر میکشید...
خاطرات رضا سلطانیرضا سلطانی، مهمان صدوچهلوهشتمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1385) بود. او درباره شهید علی صیاد شیرازی، سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران خاطره گفت. او گفت یک بار کفشهای شهید صیاد شیرازی نبود و از من سراغش را گرفت... این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
مهران، شهر آینهها – 31
در فاصله 10 متری، همگی به دست پر برکت بچهها به پرونده جهنمیها الصاق شدند. دیگر کسی از عراقیها جرأت نکرد که از جایش بلند شود؛ تا چه رسد که به طرف ما بیاید. در همین لحظه پیشروی بچهها شروع شد. سنگر به سنگر، جنگ تن به تن داشتیم؛ اما به خاطر تلفاتی که از ما گرفته شد، موفق نشدیم به خط عراقیها برسیم و مجبور شدیم به داخل شیار برگردیم و بچههای مجروح را همان جا رها کنیم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|