|
شماره 531 | 25 اسفند 1400
|
|
جستجو
|
بهاریهفکر، آن باشد که بگشاید رهـیطبیعت در مسیر کمال و نوجویی، به بهار رسید و آدمی را غرق در امید و نشاط نمود. اهل معنا که چشم بر اغیار میبندند و بر معشوق میگشایند؛ نظر به حقیقت هستی دارند و جان را از فکرِ تن خالی میکنند تا شایستۀ رزق اجــلالی شوند و جهان را فرصتی برای نزدیکی به مطلق وجود میبینند. اکنون تلاقی شعبانالمعظم و رمضانالمبارک با آغاز سال نو، بهار جسم و جان و ماده و معنا را با هم محقق ساخته است، پس باید از این فرصت نهایت بهره را جست.
چهارمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایرانتاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها - 2من چهار کار از آقای احمدی را بررسی کردم. یکی خاطرات سرگرد هوایی پرویز اکتشافی بود که بسیار هم غنی است. بیشتر اینها پرسش و پاسخ است و ما معتقدیم وقتی عنوان تاریخ شفاهی بر یک متن میگذاریم، باید در همان قالب پرسش و پاسخ باشد و اگر قرار شد که پرسشها حذف شوند و متن تبدیل به یک روایت یکدست شود، عنوان هم باید متناسب با آن تغییر پیدا کند؛ یعنی مسئلهای که کمتر در کشور ما رعایت میشود. به متن، عنوان تاریخ شفاهی میدهند اما بیشتر آنها خاطره است یا به قول استاد کمرهای «خاطرهواره» یا «داستان» است. این کار در هر سه طرحی که منتشر کردند وجود دارد.
خاطرات مادر شهید ژاپنی در ایرانبهار 1362 رسید. همه اعضای خانواده دور سفره هفتسین جمع شدیم و با هم دعای تحویل سال را خواندیم و پای پیام نوروزی امام خمینی نشستیم. آقا، به رسم هر سال، قرآن خواند و به همه بچهها عیدی داد. آن روز همه نگاهها به محمد بود که قصد داشت دوباره به جبهه برود. ایام نوروز بود. محمد گفت: «مامان، یادت میآید مدرسه که میرفتم یک روز سرم را اصلاح کردی؟!»
نگاهی به کتاب «شکارچی»شرح حالی از شیرمرد زیلایی، شکارچی تانک؛ عزیزقلی کافیانینژادده روز قبل از عملیات کربلای4، از هر گردان تعدادی را تعیین تا به منطقۀ جزیرۀ مینو اعزام کردند تا به احداث سنگرهای اجتماعی نیروهای گردان برای نزدیک شدن به محور عملیاتی اقدام کنند. ساختمانهای مخروبهای در جزیره بود که باید ضد انفجار (ضد ضربه) میشدند تا از آتش خمپارهها و توپهای دشمن در امان باشند. اولین نفر داوطلب از گردان برای احداث سنگر، عزیزقلی کافیانینژاد بود.
خاطرات حسین علایی حسین علایی، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دوران دفاع مقدس، مهمان صدوچهلوهفتمین برنامه شب خاطره (اسفند 1384) بود. او درباره شهادت حمید باکری در عملیات خیبر و کنار پل جزیره جنوبی خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
تاکنون 333 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده اول اردیبهشت 1401 برگزار میشود.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
مهران، شهر آینهها – 26
در عصر همان روز، عراقیها با یک آتش تهیه شدید به وسیله واحدهای توپخانه و خمپارهاندازهایشان، منطقه را زیر آتش گرفتند تا نیروهایشان عقبنشینی کنند. ساعت 5 بود که بار خود را بستند و از تمام ارتفاعات اطراف مهران فرار کردند. وقت فرار، حتی جنازههای نیروهایشان را هم نبردند. تمام نیروهای عراقی در اطراف مهران جمع شدند تا نگذارند مهران به دست نیروهای ما بیفتد. وقتی به خط عراقیها ـ که از آن عقبنشینی کرده بودند ـ رفتم، پیکر دو درجهدار ارتشی را دیدم که هنگام پیشروی عراقیها شهید شده و در منطقه مانده بودند. آن دو از لشکر 21 حمزه علیهالسلام بودند.
هوا تاریک شده بود. در پایین ارتفاع دو شیء سیاه رنگ دیده میشد. تصمیم گرفتم پایین بروم و ته و توی کار را در بیاورم. با «سلمانپور» ـ معاون دوم واحد ـ پایین رفتم. وقتی نزدیک رسیدیم، دو جیپ سالم را که آرم لشکر 21 حمزه روی آنها بود، دیدم. این خودروها به دست عراقیها افتاده بود و آنها هنگام فرار فرصت نکرده بودند آنها را ببرند. برگشتیم و به دو نفر از افسران لشکر 21 حمزه جریان را گفتم و خود برگشتیم به عقب.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|