سال 1348 فرمانده گروه رزمی اسکورت کشتی ابنسینا بودم. عملیات مشترک اروند که بیشتر به نام «عما» معروف است، صرفاً نمایش قدرتی بود که در آوریل 1969 توسط نیروهای نظامی ایران انجام شد و دلیلش هم ادعای دولت عراق بر مالکیت به حق ما بر اروندرود بود و تهدید کرده بود کشتیها تنها با نصب پرچم عراق مجاز هستند از اروند بگذرند...
در طول گفتوگو بسیار محتمل است به دلایلی مثل عملکرد منفعلانۀ مصاحبهکننده یا مطرح کردن سؤال نامناسب، مصاحبه بهتدریج از مسیر اصلی فاصله بگیرد و فرمان هدایت از دست مصاحبهکننده خارج شود. طبق یک قرارداد نانوشته، هدایت گفتوگو برعهدۀ مصاحبهکننده است. چرا که - در وهلۀ اول - او متقاضی بوده، پس پاسخهای راوی باید برطرفکنندۀ نیاز وی و همسو با هدف اصلی مصاحبه باشد. مصاحبهکننده باید بتواند در کمال احترام این نکتۀ بسیار مهم را، که مصاحبه با سخنرانی یک خطیب متفاوت است، به راوی خاطرنشان کند.
کتاب خاطرات «سیدمصطفی هاشمیطبا» از جمله کتابهای خاطرات و تاریخ شفاهی است که بر اساس خاطرات «سیدمصطفی هاشمیطبا» و با تدوین اکبر خوشزاد در ۴۱۶ صفحه به رشته تحریر درآمده است. این کتاب حاصل ۵۰ ساعت مصاحبه با راوی است که در ۱۲۵۰ نسخه، سال ۱۳۹۸ برای اولین بار توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
سید صالح موسوی که همرزمان او را «صالی» صدا میزدند و رزمنده نوجوان دوران جنگ، مهمان صدوهفتادویکمین برنامه شب خاطره(خرداد 1387) بود. او درباره شهید بهنام محمدی که 13 سال داشت و چند بار اسیر شده و فرار کرده، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
هلتی -10
خیلی ناراحت شدم، کنترل خود را تا حدودی از دست دادم و یک سیلی به او زدم که امیدوارم حلالم کند. سریع راه افتادیم. به محل درگیری که رسیدم، دیدم بچهها یک سنگر را از دست داده و به سنگرهای بعدی آمدهاند و آنجا مقاومت میکنند. منشی گروهان، مجتبی عسگرنیا که پیکرش بعدها به جا ماند و مفقودالجسد گردید، آنجا مجروح شده بود. سریع او را منتقل کردیم و یک سازماندهی آفندی برای دفع پاتک و تصرف سنگر از دست رفته، همراه بیگی، کرمی و صید مرادی ترتیب دادیم. نزدیک سنگر تصرف شده، مستقر شدیم. دیدیم صدای عراقیها از داخل شیار به گوش میرسد. آنها در حال حرکت بودند و دقیقاً از راهی میآمدند که خودمان در داخل شیار باز گذاشته بودیم. اطرافش پر از مین و سیم خاردار بود.