موضوع روایت از جنگ، وقایع و رخدادهای جنگ است، زیرا درونمایه روایت، واقعه است که موجب شکلگیری طرح کلی از آغاز، ادامه و پایان آن میشود. وقایع تاریخی، در آثار پژوهشی بر پایه اسناد و با استفاده از استدلال مورد بررسی قرار میگیرد، در حالیکه در تاریخ شفاهی، وقایع بر اساس حافظه تاریخی، یا دستنوشتههای مکتوب روایت میشود؛ با این تفاوت مهم که راوی واقعه، مشاهدات یا نقش خود را در واقعه، محور قرار داده...
وقتی ما در اردوگاه موصل 1 در خدمت مرحوم ابوترابی بودیم، میدیدیم که ایشان از زمان بیدارباش در صبح تا زمان پایانی شب، همواره مشغول پیگیری امور مربوط به اسرای ایرانی بودند و جز زمان نماز و صرف غذا فرصت دیگری برای امور شخصی نداشتند. فردی در اردوگاه بود که مرحوم ابوترابی هر موقع او را میدید، به وی سلام میکرد اما جوابی نمیشنید؛ تا اینکه بالاخره بعد از 6 ماه آن فرد پاسخ میدهد و عرض میکند شما بالاخره من را از رو بردید. مرحوم ابوترابی هم قسم میخورند که من فقط برای اینکه وظیفه خود را انجام داده باشم به شما سلام میکردم و هیچ قصد دیگری نداشتم.
«سرو سربهزیر» شرح زندگی سردار شهید مجتبی کربلاییمهدی است که به قلم میثم غلامپور به رشته تحریر درآمده و چاپ یکم آن در بهار 1400 توسط انتشارات مرد نو، در 136 صفحه و شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 30000 تومان راهی بازار کتاب شده است. یادداشت آغازین به قلم محمد درودیان، دیباچه نویسنده، متن اصلی روایت در چهار فصل، و در نهایت صفحاتی چند مربوط به نوشتهها و تصاویر، به ترتیب مندرجات کتاب حاضر را تشکیل میدهند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
هلتی -1
من، مرتضی سادهمیری، اهل طایفه «صفرلکی شوهان»، ساکن ایلام و عضو رسمی لشکر 11 امیرالمؤمنین، گردان 502 امام حسین می باشم.
زمانی که به خاطر فقر مالی به شهر مهاجرت کردیم، پنج برادر بودیم که یکی از آنان، از خودم بزرگتر و بقیه کوچکتر بودند. پدرم با یک دکان بقالی، مخارج زندگی ما را تأمین میکرد. در ایام فراغت، من و برادر بزرگم که به مدرسه میرفتیم، پدر پیر و رنجور خود را یاری میکردیم. پس از اینکه دوران دبستان و راهنمایی را به پایان رساندیم، پدرم به علت ناتوانی و با داشتن 90 سال سن، دیگر قادر به کار در دکان بقالی نبود.