شماره 485    |    25 فروردين 1400
   

جستجو

تاریخ شفاهی انقلاب در معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری - 1

ظرفیتِ روایت‌های مردمی

دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری از زمان تأسیس تاکنون سعی کرده تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در استان‌ها و شهرهای مختلف را جمع‌آوری و منتشر کند.

سیصد و بیست و دومین شب خاطره -1

جشن تولد بعد از تیمم میّت کرونایی

نخستین میهمان این برنامه شب خاطره، سیدحسین نقیب‌پور، یکی از طلاب جهادگر بود. او سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد که: در هفته دوم اسفند 1398 با من تماس گرفتند که آشپزخانه بیمارستان مسیح دانشوری نیاز به نیرو دارد. من و چهار نفر دیگر به آن‌جا رفتیم و پس از تکمیل فرم و گرفتن دمای بدنمان و آموزش شستن دست‌ها به سمت آشپزخانه حرکت کردیم.

برشی از خاطرات سیدقلبی حسین رضوی کشمیری

سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به کشمیر

از دیگر خاطرات نابی که درباره‌ انقلاب و نهضت امام (قبل از آمدنم به ایران) دارم، سفر مبارک مقام معظم رهبری به کشمیر است که اگر خطا نکنم در اواخر سال 1359 ش یا اوایل 1360 بود. یک هفته قبل از تشریف‌فرمایی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شخصی به نام مهندس «جواد سرفراز»، که بعدها همراه شهید بهشتی به درجه رفیع شهادت نائل شد، به کشمیر آمد. ایشان ارتباط تنگاتنگی با انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی داشت.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

بر فراز میمک – 9
هلی‌کوپتر از سلامت کامل برخوردار بود جز اینکه شیشه‌های کابین جلو در جای خود نبود. امکان ادامه عملیات با آن وضع وجود نداشت. برای همین، همراه دو فروند دیگر ـ با سرعتی کم ـ به سوی پایگاه به راه افتادیم. با این حال تحمل فشار باد در جلو برای من بسیار سخت بود. با دیدن پرسنل فنی در پایگاه، دستهایم را به علامت سلام بالای سرم بردم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.