|
|
جستجو
|
معرفی کتاب نقش سعیددکتر سعید کشنفلاح به روایت دیگرانخاطرهنوشتهها و خاطرهگفتههابخش نهم کتاب با عنوان «گفتوگوها» مشخصترین فصل این اثر در حوزه تاریخ شفاهی و خاطرات است، اما در دیگر بخشهای گفتهشده نیز مطالبی پراکنده و کم و بیش قابل تأمل و توجه یافت میشود که ارزشمندند. در این بخش با 17 نفر از دوستان، همدانشکدهایها، دانشجویان و همکارانش گفتوگو شدهاست. اگرچه میتوان نقاط ضعفی در انجام گفتوگوها و شیوه ارائه آنها برشمرد، اما در مجموع ارزشمندند.
معرفی کتاب «همنفس»«همنفس»، پانزدهمین جلد از مجموعه «بیستوهفت در 27» است. هر جلد این مجموعه دربرگیرنده سرگذشتنامه یکی از بیستوهفت فرمانده شهید لشکر 27 محمد رسولالله(ص) است. این کتاب سرگذشت زندگی سردار سرتیپ سعید مهتدی جعفری یکی از فرماندهان این لشکر است.
خاطرات فتحالله جعفری -2 سردار فتحالله جعفری، فرمانده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیستوششمین برنامه شب خاطره (3 اردیبهشت 1382) بود. او درباره مرحله دوم عملیات بیتالمقدس در اردیبهشت 1361 و نیاز به سرعت عمل نیروها خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
برد ایمان – 6
به یاد شهید محمّد رجبی
بسمهتعالی
او در دو خصوصیت خلاصه میشد: سکوت که از سادگی و پاکی او بود و خلوصش که حاکی از ایمان قوی او. فکرش در خودش جمع شده بود. سکوتش نشان از تفکر و خلوت فراوانش میداد. عشقش به خدا بود و عاشق شدنش را مدیون او. وجودش آغشته به محبّت اهل بیت(علیهالسلام) بود و از علاقه شدید به احادیث، این محبّت در دلش موج میزد.
چگونه رفت، از کدام طرف سبقت گرفت، اصلاً نفهمیدم.
در آغوش یار رفتن جداً همینگونه است؛ چرا که او نه محصور در زمان و نه محدود به مکان است.
چگونه شد که ما ماندیم و یاران همه میروند؟
آنان که از ما جلوتر بودند، رفتند؛ ولی شگفتا که سابقون چگونه از ما میگذرند! آری همه رفتند و ما جا ماندیم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|