شماره 461    |    16 مهر 1399
   

جستجو

به روایت یک زائر:

خانه‌هایی که وقف امام حسین‌اند

دو ماشین لباسشویی نو در آنجا بود که به زوار اختصاص داشت. زائران مشغول شستن لباس‌های‌شان بودند. چادرم را شستم و در خشک‌کن انداختم و بعد روی بند پهن کردم. از صبح به هر خانه‌ای وارد شده بودیم مهندسی خانه‌اش را به هم زده و از هر فضای اضافه‌ای استفاده کرده بود تا امکانات بیشتری در این ایام، در اختیار زائر امام حسین علیه‌السلام بگذارد. این همه تغییر برای فقط بیست روزِ یک ماه در سال!

معرفی کتاب «به رنگِ صبر» خاطرات فاطمه صدر

ماهیت صدام و حزب بعث عراق

ششمین جلد از مجموعه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

کتاب «به رنگِ صبر» خاطرات فاطمه صدر، همسر شهید سید محمدباقر صدر و خواهر امام موسی صدر است که توسط مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در شهریورِ 1399 منتشر شده است. روش پیاده‌سازی خاطرات راوی در این کتاب فارغ از موضوع و محتوای آن، می‌تواند به عنوان یک روش در حوزه خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی مورد توجه و نقد علاقه‌مندان این حوزه قرار گیرد.

نقش و اهمیت مکان در بازیابی خاطرات

یکی از مباحث مهم در مطالعات تاریخ شفاهی نقش و اهمیت آن در بازیابی و یادآوری وقایع و رویدادهای گذشته است. به عبارتی مکان یادآور خاطرات و بخشی از شخصیت و هویت افراد است که خود را با آن می‌شناسند و به دیگران می‌شناسانند. پس شناخت مکان شامل یادها، احساسات، دیدگاه‌ها، ارزش‌ها، ترجیحات، مفاهیم و آرمان‌های انسان درباره مکان‌هایی است که به ادراک و رفتار او جهت می‌دهند.

سیصد و هفدهمین برنامه شب خاطره - 2

محاصره گردان تخریب

در حالِ محاصره، یک رودخانه‌ نزدیک ما بود که 200 متر با ما فاصله داشت. بالای این رودخانه ارتفاع جنگلی بزرگی بود که لابه‌لای این درخت‌ها سنگرهای بتنی درست کرده بودند و از آنجا ما را می‌زدند. دیدیم چند تا کامیون آمد داخل رودخانه. حدود 16 تا گلوله خمپاره 60 متری داشتیم. در جنگِ نزدیک، خمپاره، کارایی چندانی ندارد.

خاطرات محمد بنیادی

محمد بنیادی، مدرس قرآن و رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیست‌وششمین برنامه شب خاطره (3 اردیبهشت 1382) بود. او درباره گردان مسلم‌بن عقیل، تنگه مرصاد و گروه ویژه شهدا که خط‌شکن بودند، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

برد ایمان – 4

65/3/10 ـ ساعت 12/45 ـ تهران
بسمه‌تعالی

الحمدلله رب‌العالمین، روز را آنچنان که باید، شروع کردم؛ ولی نه چندان سنگین و پربار. بعد از سحری و نماز، زیارت خوانده شد.
امروز، برنامه را عمل نکردم؛ چرا که فکرم مشغول امتحان فردا، یعنی امتحان ریاضی بود. نمازهایم مقدار خیلی کم ناخالصی داشت و سعی بر این بود که چراغ حضور را روشن نگاه دارم. خدا را شکر که ما را قبول کرد و به مجلس خود راه داد.
ناگفته نماند چند روزی است ـ‌ یعنی از لیله‌القدر 19 رمضان ـ چیزی در دلم مانده که مربوط به گذشته‌های خیلی دور است که هم‌اکنون آزارم می‌دهد. علّتش شاید کم حالی خودم باشد؛ چرا که یک‌دفعه از منطقه به تهران آمدن و از آن همه برنامه‌های متنوّع در رابطه با تزکیه و خویشتن‌داری دست کشیدن، باعث خَلأ می‌شود. به همین جهت، ته دلم سنگین است. یعنی خدا در این چند شب پر برکت از ماه رمضان مرا می‌پذیرد؟


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.