|
|
جستجو
|
گزارش تصویری از حمله نیروهای عراقی به تهران در آغاز جنگ ایران و عراقساعت دو و ربع بعدازظهر روز دوشنبه سیویکم شهریور 1359، غلامحسین شیخالاسلامی مشغول مطالعه در خانه خود در طبقه سوم در آپارتمانی در شهر زیبا بود که صدای انفجار مهیبی را شنید. فوراً به طرف بالکن خانه رفته و دود بزرگی را در اطراف فرودگاه مهرآباد مشاهده میکند. با توجه به فاصله (مستقیم) هفت کیلومتری تا فرودگاه، انفجار حدوداً 20 ثانیه قبل اتفاق افتاده بود و دود آن کاملاً مشخص بود. بلافاصله دوربین آماتوری خود را برداشته و دو عکس زیر را میگیرد.
او واقعاً یکی از فرماندهان برجسته بوددر نخستین ساعت بامداد روز اول مهر به مناسبت فرارسیدن چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس، ویدئو کلیپی حدوداً 5 دقیقهای به نام «سردار رو سفید» از شبکه دو سیما پخش شد که در آن، دو نوبت خاطرهگویی رهبر انقلاب درباره شهید احمد کاظمی آمد. در لابهلای تصاویر این خاطرهگویی، تصاویری نیز از حضور ایشان در کنار شهید کاظمی در جبههها و سخنانی از آن شهید به نمایش درآمد...
خاطرات فاطمه پیریان - 1فاطمه پیریان، مادر شهید حمیدرضا نظام، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیستوپنجمین برنامه شب خاطره (7 اسفند 1382) بود. او درباره گفتوگو با پسرش در آخرین اعزام او پس از مجروح شدن در عملیات کربلای 5، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
برد ایمان - 2
بعد از نماز، چون خسته بودم خوابیدم که با این حال، اثرات منفی آن تا الان در تمام وجودم تأثیر گذاشته و خلاصه خدا به فریادم برسد.
یک مورد دروغ و چند مورد استماع غیبت شد که به آنان تذکّر دادم و گفتم که غیبت نکنید.
یک مورد زود عصبانی شدم و تند و نیشدار حرف زدم. در طول روز، مقدار کمی ذکر گفتم که به همین علّت، تا غروب حال خوشی داشتم. بیبرنامگی، باعث تلف شدن عمر انسان میشود. مقداری پُرخوری کردیم؛ «هذا من غفلتی».
امروز الحمدلله در تفکّرات مطالب جالب و زیادی نصیبمان شد که انشاءالله در یک صفحه جمعآوری میشود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|