خاطرهگفتهها/ خاطرهگفتههای نوشتهشده/ خاطرهپرسیدههای مکتوبشده/ خاطرهنگاریها و خاطرهنویسیها و آنچه غالباً به «تاریخ شفاهی» شهرت یافته است. مسئله این است که این از یادبرآمدههای ذهنی زبانی/ خاطرات، ـ و آنچه تاریخ شفاهی فرض میشود ـ در ترازوی تاریخسنجی چگونه و تا کجا اعتبار دارند و در تطابق و مقارنه با اسناد چه وضعیتی را فراروی محقق میگشایند و به وجود میآورند.
در زمان برگشتنم به ایران، خواستم سوار هواپیما بشوم و البته بارهایم را هم تحویل دادم. در درونم احساس کردم که دوستانم میخواهند در سوریه بمانم و با آنها همکاری کنم. آن زمان هم حاج قاسم سلیمانی و بچههای دیگر از گروه نیز به سوریه آمدند و در آنجا مستقر شده بودند. بر روی صندلی هواپیما نشستم و هواپیما آماده پرواز شد که اعلام کردند هواپیما با تأخیر پرواز میکند. هواپیما را نگه داشتند و ...
حمید عباسی، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان صدودهمین برنامه شب خاطره (4 مهر1381) بود. او درباره روزهای 9 سال اسارت در اردوگاه عراقی و ایستادگی اسرا خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-49
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
از سربازانی که همراه من بودند خواستم که او را به داخل زرهپوش ببرند. آنها خودداری کردند. گفتند: «دکتر او را به حال خود بگذار، ما قدرت حمل او را نداریم.» مجدداً درخواستم را تکرار کردم، اما فایدهای نداشت.