شماره 425    |    11 دي 1398
   

جستجو

بخش دوم «دوازدهمین همایش تاریخ شفاهی ایران»

کم‌کاری سازمان‌های فعال جنگ در حوزه تاریخ شفاهی

اگر رویکرد تاریخ شفاهی بر اساس پرسش‌ها مطرح شده، به شکل صحیح از ابتدا تا انتها انجام شود، شواهد جدیدی پدیدار می‎شود و امکان شناخت چندجانبه و جامع وقایع، امکان‌پذیر خواهد بود. مصاحبه و تاریخ شفاهی، هر دو از جنس ارتباط شفاهی و به دنبال کشف واقعیت‌اند. البته در مصاحبه تاریخ شفاهی، مسأله مشترکی برای کشف واقعیت، بین مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده وجود دارد.

سیصدونهمین شب خاطره - 1

خاطرات اردوگاه موصل

اردوگاه‌ها مانند قلعه بود و ما به جز آسمان، جای دیگری را نمی‌دیدیم. حیاط اردوگاه مانند چهارراه بود و چهارطرفش علف‌های زیادی سبز شده بود. خلاصه حسن محمدی گفت در حیاط، کنار علف‌ها، اردو بزنیم. فکر کنم روز جمعه بود. پتوهای‌مان را برداشتیم و برای اولین بار اردوهای اردوگاهی را تجربه کردیم.

عکسی از آلبوم سال‌های دور

روایتِ دو دوست از شخصیت «بی‌درخواست» پایداری

نشریه راه افتاد. یادم هست احد برای نخستین شماره آن کاری کرد کارستان. آقای سرهنگی زحمت کشیده بود و زمینه گفت‌وگو با همسر سردار شهید محمدابراهیم همت را فراهم کرده بود. سرکار خانم ژیلا بدیهیان پذیرفتند با نشریه‌ای که تا به حال یک شماره آن هم منتشر نشده بود، گفت‌وگو کنند. احد برای انجام این گفت‌وگو به اصفهان رفت.

خاطره‌هایی از چند عملیات

زندگینامه «مهاجر عشق»

کتاب مهاجر عشق روایت مستند این مهاجرت عاشقانه است. این کتاب حاصل سه سال پژوهش و بیش از صد ساعت مصاحبه (از جمله 36 ساعت مصاحبه به همت محمدرضا رشیدی و 10 ساعت مصاحبه توسط بهزاد شیخی) و جمع‌آوری اسناد مکتوب و غیرمکتوب از خانواده و دوستان و هم‌رزمان شهید و ارگان‌هایی مانند بنیاد شهید انقلاب اسلامی و مرکز اسناد دفاع مقدس است.

خاطرات جواد هاشمی

سید جواد هاشمی پوراصل، رزمنده دوران دفاع مقدس، نویسنده، بازیگر، کارگردان و مجری، مهمان صدمین برنامه شب خاطره (6 دی1380) بود. او در این برنامه ماجرای اعزام علی عبداللهی واتفاق‌های پس از آن در جبهه، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-39
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه

گماشته‌ای به نام ضیاء:
بر اساس عرف رایج در ارتش عراق، هر افسری می‌توانست سربازی را به عنوان گماشته برای انجام امور شخصی خود در اختیار داشته باشد. اما من که افسر و پزشک هنگ بودم، با این ایده که بی‌شباهت به برده‌داری نبود، مخالف بودم. به همین دلیل کارهای شخصی‌ام از شستن لباس گرفته تا واکس زدن کفش‌ها را خودم انجام می‌دادم. در واحد سیار، حدود 11 نفر با من همکاری می‌کردند. آنها از در دوستی و محبت و به خاطر مساعدت‌هایی که در حق‌شان می‌کردم با دل و جان به من خدمت می‌کردند. اما تصویر وقیحانه و نفرت‌آوری که از افسران در ذهن دارم این است که وقتی عازم مرخصی می‌شدند، سربازان همچنان غلامان چمدان‌های آنان را بر دوش خود حمل کرده و پشت سر آنها حرکت می‌کردند.
در صبح یکی از روزها، سربازی در حالی که وسایل خود را بر دوشش حمل می‌کرد خود را به عنوان سرباز وظیفه «ضیاء» معرفی کرد. از او پرسیدم: «به چه عنوانی به اینجا منتقل شده‌ای؟»


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.