|
|
جستجو
|
خبرهای ماه؛ آبان 1398تاریخ شفاهی ایران و فرصتهای نوین تحقیقدر دوازدهمین همایش تاریخ شفاهی ایران پسزمینههای اجتماعی و چشماندازهای مغفول حوزه دفاع مقدس بررسی میشود تا با گرهگشایی از آنها راهکارهایی برای کشور ارائه شود. در نظر داریم با استفاده از تحقیقات بتوانیم موضوعات نوین برای پروژههای تحقیقاتی جدید در این حوزه شناسایی کنیم.
مصاحبه با «حمید حسام» درباره زندگی و نویسندگیاشمینویسم: «مصاحبه، تدوین و نگارش.» نگارش اتفاقی غیر از تدوین است. تدوین ساختار مکانیکی و چینش دادههای راوی است. نگارش تزریق ناگفتههای راوی است که باید میگفت، اما از یاد او رفته است. نویسنده غواصی کرده و ناگفتهها را از ضمیر راوی درآورده است.
خاطرات مینا نظامیمینا نظامی، از امدادگران و پرستاران سالهای دفاع مقدس، مهمان نودوششمین برنامه شب خاطره (1 شهریور 1380) بود. او در این برنامه درباره مجروحی خاطره گفت که دچار فراموشی شده بود و بالاخره شماره تلفنی به یادش آمد...
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-34
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
سروان سلام:
افسر کردیالاصل بود، اهل بغداد که در سمت افسر اطلاعات هنگ انجام وظیفه میکرد. وظیفه بخش اطلاعات، در واقع جاسوسی پرسنل ارتش به نفع رژیم و جمعآوری اطلاعاتی در مورد دشمن بود. ویژگی کلی افسران اطلاعات، بیوجدانی، اعمال خشونت و بدرفتاری است. اما سروان سلام علاوه بر داشتن تمامی این خصلتها بهغایت ترسو بود و از بزدلهای مشهور هنگ بهشمار میرفت. همین مسئله موجب گردید که او افراد هنگ را مورد آزار و اذیت قرار دهد. هر زمان که به قرارگاه هنگ میرفتم، میدیدم که در سنگرش مخفی شده است. با خود میگفتم: شاید کارش ایجاب میکند که کمتر در انظار عمومی ظاهر شود، ولی با گذشت زمان فهمیدم که او حتی از سایه خود هم میترسد...
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|