|
|
جستجو
|
سیصدوششمین شب خاطره-1خاطراتی از کشمیرما در شهر جامو سخنرانی داشتیم. رهبران کشمیری میگفتند که ما کسی را جز شما در محفلهایمان راه نمیدهیم و اشارهشان به آمریکاییها بود. این تأثیری است که کشمیر از انقلاب اسلامی گرفته است.
خاطرات غلامرضا مظلومیغلامرضا مظلومی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودودومین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1380) بود. او در این برنامه از اسارت خود توسط ارتش صدام خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-26
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
صداهای ما تدریجاً شکل برخورد لفظی به خود گرفت، اما سروان «صباح» فوراً دخالت کرد و به این غائله خاتمه داد. سروان مرا از سنگر خارج کرد و گفت: «بهتر است برای انجام ماموریتی یگان را ترک کنی و از آنها فاصله بگیری. آنها صدام و حزب او را میپرستند. تو هم نمیتوانی سکوت کنی. تصور میکنم که تو را به این آسانی رها نخواهند کرد.»
نظر او منطقی بود. از آن روز به بعد در ماموریتهای متعدد شرکت کردم؛ بهتر بگویم بیشتر در تبعید بهسر بردم. آنها به هر نحوی از انحاء مرا تحت فشار گذاشته بودند، ولی تسلیم نشدم.
وقتی میخواستم از سروان «احسان حیدری» مرخصی بگیرم، به من گفت: «چرا درخواست مساعده نمیکنی؟»
گفتم: «نیازی به مساعده ندارم.»
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|