|
|
جستجو
|
خبرهای ماه؛ شهریور 1398گرماگرم کارگاههای تاریخ شفاهیحاضران با شیوههای تدوین مصاحبه در تاریخ شفاهی و پیشنیازهای یک محقق برای تنظیم و تدوین مصاحبه آشنا میشوند. تکمیل آموزشهای تخصصی، مهارتافزایی و توانمندسازی حاضران برای اجرا و تکمیل طرحها نیز از اهداف مورد نظر در کارگاهها است.
بهیاد خلبانی که خاطراتش را میگفتقرار مصاحبه را گذاشتیم، اما حال سرتیپ خوب نبود. سرفههایش زیاد شده بودند و صدایش گرفته بود. با همان حال، ما را برد به آخر تیر سال 1361 و عملیاتی که قرار بود با سه فروند جنگنده در آسمان بغداد انجام شود، اما...
تاریخ شفاهی دکتر کاظمی آشتیانی و پژوهشگاه رویانمحققان رویان با کمبود امکانات دستوپنجه نرم میکردند و به شدت باید در همه چیز، از وسایل و امکانات آزمایشگاهی تا خورد و خوراک صرفهجویی میکردند؛ وگرنه بودجه مقرری کفاف کارهای لازم و ضروری را نمیداد. شرایط به قدری سخت و اضطراری بود که...
خاطرات غلامرضا فروزشغلامرضا فروزش که در فاصله سالهای 1367 تا 1376 وزیر جهادسازندگی دولت جمهوری اسلامی ایران بوده است، مهمان نودودومین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1380) بود. او در این برنامه از جبهههای دفاع مقدس و فعالیت در جهادسازندگی خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
خاطرات زاگرس میلانیزاگرس میلانی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودویکمین برنامه شب خاطره (6 بهمن 1379) بود. او از سال 1362 و اسارتش در اردوگاههای ارتش صدام، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-24
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
جفیر مرکز تدارکات
پس از گذراندن یک هفته مرخصی در کنار اعضای خانواده، اوایل مارس 1981/ نیمه اسفند 1359 راهی واحد درمانی واقع در روستای جفیر شدم. این روستا، پس از استقرار واحدهای پشتیبانی و آجودانی لشکرهای 9 و پنج به صورت یک منطقه مهم و گسترده نظامی، و محل تجمع نیروها و وسایل موتوری عراق درآمده بود.
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-25
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
فرمانده یگان به من ماموریت داد تا برای آوردن چند صندوق چوبی خالی از گردان 103 توپخانه، برای ساختن سنگرهای مخصوص پزشکان به منطقه سوسنگرد بروم...
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|