|
شماره 411 | 06 شهريور 1398
|
|
جستجو
|
خبرهای ماه؛ مرداد 1398هدف تاریخ شفاهی چیست؟تاریخ شفاهی زیرمجموعه پژوهش است، اما خاطرهنگاری زیرمجموعه ادبیات به حساب میآید. با این حال برای جذابتر شدن تاریخ شفاهی، پژوهشگران به سمت خاطرهنگاری هم رفتهاند. از این جهت بین تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری پیوند عمیقی برقرار شده است.
اهمیت حافظه دیداری و شنیداری در تاریخ شفاهی یکی از وظایف مصاحبهگر تاریخ شفاهی، تحریک حافظه دیداری و شنیداری با هدف احیای خاطرات مصاحبهشونده از طریق طرح پرسشهای دقیق است. این کار به دلیل گذشت زمان، یا بالا رفتن سن افراد، با سختیهایی مواجه است...
حاصل 160 ساعت مصاحبهفصل اول مربوط به زندگی شخصی شهید است. فصل دوم به اتفاقات مربوط به بسیج دانشجویی و کارهای جهادی میپردازد. فصل سوم دریچهای رو به فعالیتهای راهیان نور برای خواننده میگشاید و در نهایت فصل چهارم در مورد سفر به سوریه است.
خاطرات علی هادلیعلی هادلی، بسیجی و جانباز روشندل و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان نودمین برنامه شب خاطره (اول دی 1379) بود. او از روزهای اسارتش در اردوگاههای ارتش صدام خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-22
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
چند روزی را با خوردن این غذای لذیذ خوش بودم. یک روز از سربازی در مورد رمز و راز این غذا سؤال کردم. در پاسخ گفت: «واقعیت این است که این غذا به عنوان هدیهای از سوی هنگ یکم تیپ ما به فرمانده تیپ فرستاده میشود.»
گفتم: «کدام هنگ یکم؟ مگر این هنگ جزء ارتش عراق نیست؟»
در جواب گفت: «چرا همینطور است. ولی آنها چند راس گوسفند محلی در اختیار دارند که به عنوان غنیمت تصاحب کردهاند.»
گفتم: «متوجه شدم.»
گویا سرگرد ستاد «حسن» فرمانده هنگ یکم، گوسفندان روستاییان مظلوم را پس از فرار آنها از روستاهای مصیبتزده دزدیده بود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|