|
شماره 409 | 23 مرداد 1398
|
|
جستجو
|
خاطرات حسن محمدیحسن محمدی، رزمنده بسیجی و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان هشتادونهمین برنامه شب خاطره (3 آذر 1379) بود. او در عملیات بیتالمقدس اسیر شد و در این برنامه از دوران اسارتش در اردوگاههای ارتش صدام خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-20
مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه
ساعت 10 بامداد روز ششم ژانویه 1981/ 16 دی 1359 فارغ از مداوای مجروحین بر روی صندلی نشسته و چشم به راه دوخته بودم. ناگهان ستونی از تانکهای ایرانی به غنیمت گرفته شده را دیدم که بعثیها پیشاپیش آنها حرکت میکردند. آنها از شادی در پوست خود نمیگنجیدند، اما من قلباً متاثر بودم و از اینکه میدیدم ایرانیها موفقیتی را در حمله به دست نیاوردهاند خشمگین بودم. از خود سؤال میکردم: پس کو آن ارتش و ملتی که شاه را سرنگون کرد؟
صدای گوشخراش هواپیماهای ما که مدام در رفت و آمد بودند، رشته افکارم را پاره کرد. خاطرم هست که آن روز دو فروند از هلیکوپترهای ما راهی ماموریت شدند اما در راه بازگشت یکی از این دو هلیکوپتر غولپیکر ام22 سقوط کرد و خلبان آن کشته شد.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|