|
|
جستجو
|
این بانو «اسیر» را «آزاده» خواندهر مرتبه که برای مکاتباتم با خانوادهها، ادارات یا سایر ارگانهای دولتی از واژه اسیر استفاده میکردم، احساس خوبی نداشتم. حس میکردم لفظ اسیر یک بار منفی ناخواسته همراه خود دارد که حداقل در مورد رزمندگان اسیر ما با روحیات یاد شده، صدق نمیکرد.
آشنایی با شهید حسن تاجوک در کتاب «عزیزکرده»کتاب با عکسی آغاز شده که ذیل آن آمده: «سردار شهید حسن تاجوک؛ فرمانده طرح و عملیات لشکر انصارالحسین(ع)». سپس اسامی 90 مصاحبهشونده آمده که کتاب براساس گفتههای آنان نوشته شده است.
خاطرات هیام عطویسیده هیام عطوی، بانوی مبارز لبنانی، مهمان هفتادوچهارمین برنامه شب خاطره (3 تیر 1378) بود. او درباره دوران مبارزه در لبنان و شهید دکتر مصطفی چمران خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسراری از درون ارتش عراق-21
ترجمه: حمید محمدی
اعدام تنها حربه صدام
قبلاً اشاره شد که یکی از مهمترین حربههایی که صدام برای به اطاعت واداشتن ارتش به کار میبست، ایجاد رعب و وحشت در دل آنان بود. اعدامهایی پیدرپی و به زندان انداختنهایی که پس از شکست در هر عملیاتی انجام میشد، دیگر واقعهای عجیب و غیرمنتظره نبود. صدام برای حفظ این رعب و هراس از کشتن افراد ردهبالا نیز دریغ نمیکرد. به عنوان نمونه در جریان عملیات شوش ـ دزفول، صدام به «جبار طارش» مسئول جیشالشعبی منطقه «العماره» که در حال فرار بوده است، برمیخورد و با فریاد به او میگوید:
ـ چرا فرار میکنی ترسوی بزدل؟!
و او هم در جواب میگوید:
ـ اولاً من فرار نکردهام، در ثانی ترسو کسی است که با یک هنگ محافظ به جبهه میآید!
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|