|
|
جستجو
|
شیوههای اعتمادسازی در آغاز مصاحبه تاریخ شفاهیدر جلسه اول، مصاحبهگر باید با چند نکته اعتماد اولیه مصاحبهشونده را جلب کند. اولین نکته، سرِ وقت رسیدن به جلسه مصاحبه است. دوم، مجهز بودن به ابزار است. سوم، چون مصاحبهشونده احساس غریبگی میکند، به او فرصت دهیم هر چه میخواهد بگوید. چهارم، مصاحبهگر از افرادِ مورد اعتماد مصاحبهشونده، راهنمایی و کمک گرفته باشد.
نیازمند تاریخ شفاهی عکس و عکاسی هستیمآیا میدانسته که همچون برخی از مورّخان و صاحبان خاطرات و یادداشتهای روزانه، با هر عکس خود، صدها واژه و تصویر برای تاریخ ایران معاصر ثبت کرده و به گنجینه دادههای تاریخی مکتوب و تصویری انسان ایرانی در دنیای معاصر اضافه میکند؟
با خاطرات سعید حجازیشبهای عجیب مناطق عملیاتیتازه فهمیدم چیزی حدود 4 تا 5 کیلومتر از مرزمان با عراقیها رد شدهایم و پشت آنها هستیم. سنگرها هم سنگرهای اجتماعی عراقیها بودند. آنها خواب بودند و اگر بیدار میشدند باورشان نمیشد که ما تا آنجا رسیده باشیم...
«تکآور گردان یکم» از عملیات تکاوران میگویدچندین هفته کارمان این بود که صبح خیلی زود، حدود چهار یا پنج از خواب بیدار میشدیم. صبحانه خورده یا نخورده از خوابگاهمان در آبادان به خرمشهر میآمدیم و تا جان و توان داشتیم با عراقیها در مناطق مختلف شهر میجنگیدیم...
خاطرات قاسم تقواییقاسم تقوایی، رزمنده و آزاده دفاع مقدس، مهمان هفتادوچهارمین برنامه شب خاطره (3 تیر 1378) بود. او درباره دوران اسارت خود در اردوگاه موصل خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسراری از درون ارتش عراق-20
ترجمه: حمید محمدی
تمام راهها تقریباً بر روی آنها بسته شده بود به جز دو پلی که در مناطق «قصبه» و «الحفار» بر روی کارون قرار داشت و میتوانست آنها را به منطقه دفاعی لشکر سوم زرهی در غرب کارون برساند. اما با تنگتر شدن حلقه محاصره بالاخره نیروهای اسلام موفق شدند در روز دوم، خود را به آن دو پل باقیمانده رسانده، با انهدام آنها آخرین روزنه امید واحدهای لشکر سوم را درهم فرو بریزند. به این صورت خیلی سریع لشکر سوم نابود شد و قوایش از پای درآمدند. نیروها گروه گروه به اسارت ایرانیها درمیآمدند، و خود را از مرگ حتمی نجات میدادند. در همین زمان واحد مهندسی لشکر موفق شد پل متحرکی را بر روی کارون نصب کند، اما از آنجا که در آن گیرودار کسی از محل این پل اطلاعی نداشت و آنها هم قصد فرار داشتند، به طرف دو پل منهدم شده میدویدند...
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|