|
|
جستجو
|
در باب مصاحبه تلفنی (غیر حضوری)شیوه و سازوکار مصاحبه فعال بر مدار گفتوگوی چهرهبهچهره شکل میگیرد. درحالیکه در مذاکره تلفنی چنین اتفاقی نمیافتد. توصیه میشود کار مصاحبه تلفنی به تنهایی برای به فرجام رساندن یک پروژه نباشد و بیشتر در راستای مصاحبه حضوری و در تکمیل آن صورت پذیرد.
حاصل تجربهشیوه مصاحبه تاریخ شفاهی متفاوت استبا توجه به سابقهای که تاریخ شفاهی دارد، اما در ایران تمام کارهای آن به صورت سنتی پیش رفته است. هر چند شیوهنامههایی برای آن تنظیم شده است اما هنوز اجماعی در آن وجود ندارد و هنوز تعریف دقیقی از آن صورت نگرفته است.
خاطرات شفاهی تکاورانحدوداً هفت یا هشت روز از جنگ گذشته بود که جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر، شصت نفر از بچههای سپاه را آورد و از ستوان سلیمان محبوبی خواهش کرد که اینها را آموزش آرپیجی7 بدهد. اینها را در زمین ورزشی خرمشهر آموزش میدادند...
خاطرات علی حسنیحاج علی حسنی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان هفتادوسومین برنامه شب خاطره (6 خرداد 1378) بود. او درباره عملیات کربلای یک، شهید حاج رضا دستواره و آزادسازی شهر مهران خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسراری از درون ارتش عراق-18
ترجمه: حمید محمدی
دستگاه امنیت یا ناامنی برای مردم
قبل از کودتای 1968 (1347) افسران ارتش از یک امنیت نسبی برخوردار بودند و علت آن هم وجود قانونی بود که به هیچ سازمان امنیتی اجازه نمیداد هیچ افسری را بدون اطلاع بالاترین رکن ارتش بازداشت کند، مگر اینکه افسری مرتکب قتل شده باشد. اما پس از کودتای 1968 (1347) همه چیز عوض شد و مزدوران رژیم افسرها را پس از دستگیری، مدتها در زندان نگه میداشتند؛ بدون اینکه حتی خانوادهشان هم از وضع آنها خبری داشته باشد. حتی آنها پایشان را هم از این فراتر گذاشتند و با ربودن بعضی از افسرها، آنها را دور از چشم مردم سر به نیست کردند، به نحوی که بعدها هیچکس از سرنوشت آنها مطلع نشد. به عنوان نمونه روزی یکی از افسرها که در جاده فرودگاه به طرف محل کارش میرفته است، به علت خرابی ماشین در کنار جاده میایستد تا خرابی ماشین را بر طرف کند، اما در همین حین، ناگهان ماشین دیگری توقف میکند و چند مأمور رژیم از آن میپرند پایین و پس از این که افسر بیچاره را مفصل کتک میزنند، او را با خود به جایی میبرند که هنوز کسی از آن خبر ندارد.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|