|
|
جستجو
|
تمدید فراخوان دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدسفراخوان ارسال مقاله به «دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس» تا بیستم دی 1397 تمدید شد. این همایش، هفتم اسفند سال جاری برگزار خواهد شد. متن فراخوان همایش را بر اساس تازهترین تغییرات آن در ادامه میخوانید.
مقامات نقد در تاریخ شفاهیدر واقع نقد، ویرایش پس از نشر است در حالی که ویرایش، نقد پیش از نشر است. بدین صورت باید گفت مؤلف و ناقد همراه میتوانند به راستیآزمایی و استحکام متون تاریخ شفاهی ایران یاری رسانند.
معرفی و بررسی کتابسنّت شفاهی به مثابه تاریخدر بحث تاریخ شفاهی که میتوانیم به عنوان یک علم نوپا در ایران در موردش صحبت کنیم، هنوز آثار شایسته، بایسته و کافی به زبان فارسی فراهم نیامده است. علیرغم تلاشهایی که تاریخ شفاهیکاران یا به قول خودشان شفاهیکاران انجام دادهاند...
خاطرات رضا برجیرضا برجی، عکاس، فیلمبردار و مستندساز، مهمان هفتادودومین برنامه شب خاطره (2 اردیبهشت 1378) بود. او درباره سخنی از شهید سید مرتضی آوینی و تدوین فیلمی درباره شهیدان خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسراری از درون ارتش عراق-13
ترجمه: حمید محمدی
5 ـ رمز شجاع بودن!
آنچه را که نقل میکنم، از زبان یکی از افسرهای ارتش عراق است. وی پس از اینکه در یکی از درگیریها ترکشی به سرش اصابت کرد و پزشکان ازکارافتادگیاش را تأیید کردند، ماجرایش را اینگونه حکایت کرد:
تازه به فرماندهی گروهان ارتقا یافته بودم و زیاد با چموخم کار آشنا نبودم که در اوایل سال 1982 (زمستان 1361) ما را برای انجام عملیاتی راهی منطقه شوش کردند. پس از اینکه ما خوب توجیه شدیم، عملیات شروع شد. گروهان من اولین واحد حملهکننده بود و خودم هم در پیشاپیش افرادم به سمت خاکریز ایرانیها یورش بردیم. افرادم پس از یک درگیری نهچندان طولانی موفق شدند خود را به خاکریز برسانند، اما در همین حال، خمپارهای در کنارم منفجر شد و ترکشهای آن چند زخم کاری را روی بدنم کاشتند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|