این گزارش نگاهی دارد به خبرهای مرتبط با تاریخ شفاهی ایران که مرداد 1397 در رسانههای مکتوب و مجازی منتشر شدهاند. در این ماه نشستهای مسئولان حوزه تاریخ شفاهی در سازمانهای دولتی و نیمهخصوصی، در صدر اخبار فرهنگی قرار گرفتند.
دویستنودوچهارمین برنامه شب خاطره، میزبان سه راوی بود. ابتدا حاضران، خاطراتی درباره شهیدان مدافع حرم از حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی، نماینده ولیفقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران شنیدند. سپس دو راوی از دوران اسارت به دست ارتش صدام خاطره گفتند.
اگر ادعا کنم بسیاری از توضیحات و خاطراتی که از خانم کاروفی درباره جریان مقاومت اسلامی در نیجریه شنیدم، برای اولین بار در ایران مطرح میشد، گزاف نگفتهام. هیچگاه تا به این لحظه با چنین ناگفتههایی با این جزئیات دقیق مواجه نشده بودم.
علت این انتخاب معرفی یادمانهای جنگ دیگر کشورها بود. کسانی که در این کتاب با آنها مصاحبه شده است، تاثیرگذاری یادمانهای جنگ را شرح دادهاند و هدف این پژوهش نگاهی به نقش خاطره عمومی و فعالیتهای یادمانی است.
رضا برجی، عکاس، فیلمبردار و مستندساز، مهمان شصتوهفتمین برنامه شب خاطره (2 مهر 1377) بود. او در این برنامه درباره سفر به افغانستان در زمان جنگ در این کشور برای ساختن فیلم و ماجرای مجروح شدن محمدحسین جعفریان خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
اسراری از درون ارتش عراق-3
ترجمه: حمید محمدی منطقه سرپلذهاب
آن روز غروب، آسمان سرپلذهاب خیلی حزنانگیز بود و مملو از ابرهایی که از طرف شمال به سرعت پیش میآمدند.
منطقه سرپلذهاب، دشتی بود که در میان تپهها و کوهها احاطه شده بود. کوه بلند «زرده» بر این منطقه کاملاً مشرف بود، به نحوی که دیدهبانهای توپخانه ایران که واحدهای عراقی را زیر نظر داشتند و آتشباری نیروهای اسلام را بر روی ما هدایت میکردند، روی آن مستقر بودند.
با فرارسیدن شب، گلولهباران توپخانه ایران هم خاتمه یافت و حالا نوبت نیروهای گشتی بود که از مقر خارج شده، در منطقه، تحرکات نیروهای ایران را زیر نظر داشته باشد.