|
شماره 364 | 30 مرداد 1397
|
|
جستجو
|
خاطرهای از امیر سولیاگیچآن 239 مردنمایندگی جامعه جهانی در بوسنی و اروپا همه مخالف گفتن فجایع جنگ به نسل جدید هستند و ما باید مثل یک قاچاقچی برای بچههایمان تعریف کنیم که همین بیست سال پیش چه بلایی سر مردم بوسنی آمده است.
از زبان شاهدانتاریخ شفاهی بمباران شیمیایی سردشتنویسنده با تعدادی از شاهدان این بمباران به ویژه زنان مصاحبه کرده و به جستوجوی نهادها و سازمانهای دولتی فعال سردشت در هنگام بمباران شیمیایی میپردازد و با بازماندگان به گفتوگو مینشیند. حتی با پزشک حاضر در صحنه بمباران نیز مصاحبه میکند.
کاربرد تاریخ شفاهی موضوعمحور در تاریخنگاری محلیدر طرحهای فردمحور بخشی از زندگی یا فعالیت یک فرد مورد نظر است و در طرحهای موضوعمحور، راویان مطرح هستند. برای انجام طرح فردمحور بهترین گزینه استفاده از سیستم «خانهتکانی» است و در طرحهای موضوعمحور سیستم «گلولهبرفی» مدنظر خواهد بود.
خاطرات محمد بنیادیمحمد بنیادی، قاری قرآن و از رزمندگان دفاع مقدس، مهمان شصتوهفتمین برنامه شب خاطره (2 مهر 1377) بود. او در این برنامه از انجام عملیات بیتالمقدس2 در منطقه ماووت و جبهههای غرب کشور و کوههای پر از برف خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
صدای مصاحبهخاطرهگویی شمسی سبحانیشمسی سبحانی از آغاز جنگ ارتش صدام علیه جمهوری اسلامی ایران تا اواخر سال 1364 در مناطق جنگی جنوب کشور، به امدادرسانی مجروحان مشغول بوده است. در ادامه، دقایقی از مصاحبه گلستان جعفریان نویسنده کتاب «از چندهلا تا جنگ» با شمسی سبحانی را میشنوید. راوی در این بخش از مصاحبه، خاطراتی از نخستین روزهای جنگ تعریف میکند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
اسراری از درون ارتش عراق-2
ترجمه: حمید محمدی
ناگهان فکری به خاطرم رسید. شروع کردم به فرار در جهت عکس حرکت ایرانیها. گلولههای سربی مثل باران از بالای سر، اطراف و حتی از میان پاهایم میگذشتند، اما خدا خواست که من جان سالم بهدر ببرم.
من همچنان میدویدم و ایرانیها از پی من. ناگهان به ردیفی از سیمهای خاردار که نیم متر از زمین ارتفاع داشت، برخورد کرده و نقش زمین شدم. علیرغم اینکه صورت و دست راستم در اثر اصابت به سیمهای خاردار زخمی شده بود، ولی به زحمت از جا بلند شده، به دویدن ادامه دادم. در این هنگام یک ماشین ایفا را در مقابل خود دیدم. به تصور اینکه با روشن کردن آن میتوانم از مهلکه جان سالم به در ببرم، به طرفش رفته، سعی کردم سوار شده و فرار کنم، اما ناگاه یکی از ایرانیها خودرو را به رگبار بست.
بهناچار مسیرم را عوض کرده و همچنان دویدم. هنوز بیش از دویست متر نرفته بودم که از فرط ضعف بر زمین افتادم. دیگر توان حرکت نداشتم. اعصابم متشنج و عضلاتم چون سنگ، سخت شده بود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|