|
شماره 349 | 11 ارديبهشت 1397
|
|
جستجو
|
دویستونودمین برنامه شب خاطرهخاطرات مقاومتدویستونودمین برنامه شب خاطره، میزبان خاطرهگویی امیر محمود کمن، خانم جومای احمد کروفی و سید صالح موسوی بود. دو نفر از آنان درباره شهید سپهبد علی صیاد شیرازی خاطره گفتند و روایت بانوی نیجریهای درباره مبارزات جنبش اسلامی مقاومت در این کشور بود.
خاطرات محمدحسین جعفریانمحمدحسین جعفریان، شاعر، مستندساز و روزنامهنگار، مهمان پنجاهوششمین برنامه شب خاطره (6 شهریور 1376) بود. او در این برنامه خاطرات خود درباره منشِ فرماندهی را تعریف کرد. این روایت را ببینیم.
مربی آفریقایی تاریخ شفاهی جاشوا موومبا، یکی از چندین مربی باقیمانده و متمایز در تاریخ شفاهی آنکوئل است. او پسر نخستوزیر منطقه آنکوئل، لازارو کوموگوگونگو و پسرخوانده آخرین شاه آنکوئل، سر چارلز گاسیونگا است. موومبای 74 ساله، یک دایرهالمعارف زنده از تاریخ منطقه دریاچههای بزرگ است.
هر کسی میتواند تاریخ شفاهی انجام دهدبا هدایت یک مصاحبهگر دلسوز، مردم رویشان کاملاً باز میشود. آنها روایتهای تفکربرانگیزی در مورد کودکی، امیدها، مشکلات پیش رو و درسهایی که گرفتهاند بیان میکنند. احتمالاً از مسائلی که گاهی اوقات برای اولین بار با شما در میان میگذارند شگفتزده خواهید شد.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 40
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
چند نفر دیگر خوشامد گفتند و پذیرایی کردند. سپس یکی از مسئولان، برنامه تنظیمی ما را این گونه شرح داد:
- از اینجا به قرنطینه هوایی میرویم و خلبانها از بقیه جدا میشوند. و بعد انشاءالله پس از 48 ساعت، به خانوادههایتان ملحق خواهید شد. هنگام طی مسیر تا سوار شدن به اتوبوس، به اطراف و جمعیت استقبالکننده چشم دوختم تا شاید همسر و خواهرم را ببینم؛ اما آنان را نیافتم. صدای فریاد، گریه و... در بیرون سالن شنیده میشد که اتوبوس از فرودگاه به سمت نیروی هوایی حرکت کرد. من جلوی ماشین، نزدیک راننده ایستادم تا بهتر بتوانم اطراف را از شیشه ببینم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|