|
شماره 347 | 29 فروردين 1397
|
|
جستجو
|
ادبیات تحقیق و تاریخ شفاهیپیوسته با متون تاریخ شفاهی روبهرو هستیم که اگر در دایره تاریخنگاری قرار گیرند، شجرهنامه آنها مفقود است. شاید کمتوجهی به مهمترین بخش نگارش که سهم عمدهای در استقامت و اعتبار متن دارد، مورد اغماض قرار گرفته باشد.
گلولهای که زورش به زندگی نرسیداین عکسها هستند که به ما میگویند چه بر سر انسانها میآید. عکسها در زمان جنگ اطلاعرسان هستند و پس از جنگ تبدیل به سندی قوی میشوند که کسی نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. عکس جنگ همدمی جز انسان ندارد.
خاطرات فاطمه ببریانفاطمه ببریان، مادر شهید حمیدرضا نظام، مهمان پنجاهوپنجمین برنامه شب خاطره (2 مرداد 1376) بود. او در این برنامه خاطرات خود درباره فرزندش، از زمانی که دانشجوی رشته موسیقی بود تا زمانی که سازنده سرودهای انقلابی شد، را تعریف کرد. این روایت را ببینیم.
تاریخهای شفاهی بیش از 150 ماهیگیر
کتابدار مجموعههای خاص، راهاندازی طرح تاریخ شفاهی ماهیگیری را از شنیدن یک داستان جذاب از یک ماهیگیر الهام گرفت. نتیجه طرح، جمعآوری، حفظ و به اشتراک گذاشتن سرگذشت ماهیگیران شد. این تاریخ شفاهی متعلق به مردان و زنانی از حدود 40 کشور است.
حفظ تاریخ شفاهی با واژههای خود آنهاتاریخهای شفاهی جنبههایی از زندگی را در بر میگیرند که اغلب در تاریخهای مکتوب یا اسناد آرشیوی نامرئی هستند. جزییاتی را ثبت میکنند که به نظر میرسد برای نوشتن بیش از حد عادی باشند، اما در واقع یک تغییر تاریخی مهم را روشن میکنند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 38
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
آه خدایا! همانگونه که در روز اول اسارت نذر کردم، اگر اعضای خانواده سالم باشند، شکرانهاش، همه را دستهجمعی به پابوس ولیِ معصومت، حضرت امام رضا(ع) میبرم. یا امام رضا! تو واسطه من با خدایم باش و شفاعتم را بکن! ای خدایی که صلاح هر کس را بهتر میدانی، به این دل شکسته و جسم اسیری کشیده غربت سوز و چشم اشکبار ترحمی کن و آرزوهایم را برآورده گردان. خدایا! اگر سرنوشت دیگری را برایم مقدر نمودهای، خودت هم قدرت تحمل آن را به من عطا کن. خدایا! تو بهتر میدانی؛ آیا زندگی بی عزیزان را میتوانم تحمل کنم؟! خدایا!...
یکی از بچهها در حالی که شانهام را تکان میداد، گفت:
- هوشنگ، هوشنگ با توام! کجایی؟ اینقدر فکر نکن، نگاه کن نگاه کن داریم میرسیم!
- بله! داریم میرسیم. خیلی دلم میخواهد «خسروی» و «قصرشیرین» را ببینم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|