|
شماره 343 | 16 اسفند 1396
|
|
جستجو
|
احکام مسئلهمندی در تاریخ شفاهیاساس تاریخ شفاهی بر پرسش و پرسشگری نهاده شده که شاکله مصاحبه بر آن مبنا شکل میگیرد. بنابراین مصاحبهگر و مصاحبهشونده تا خاتمه کار، سروکار پیوستهای با مضامین پرسشی داشته تا مستخرجاتی از حاصل گفتوگوهای پرسشمدار بهدست آید.
خاطرات حسن براتیمرحوم امیر سرتیپ حسن براتی، از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در سالهای دفاع مقدس، مهمان پنجاهوسومین برنامه شب خاطره (1 خرداد 1376) بود. او در این برنامه، خاطرات خود از یکی از عملیات دفاع مقدس را تعریف کرد. این روایت را ببینیم.
تاریخ شفاهی مهاجران رنگینپوستاز طریق مصاحبههای دستاول و خاطرات، به این پرداخته میشود که چگونه رنگینپوستان در مقابل ترک جزایر خود بین سالهای 1948 تا 1962 از پا درآمدند و چگونه به یک چشمانداز فرهنگی جدید، هنگام ورود به سرزمین جدید دست یافتند.
تاریخ شفاهی ارتش ایرلندگاهی مصاحبهها طی یک دوره صحبت و جلسات کوتاه برگزار میشود، اما گاهی ممکن است ساعتهای متمادی به طول بینجامد. گاهی روایت یک سرباز بسته به خاص بودن آن در اولویت قرار میگیرد؛ این امر در سه مصاحبه ابتدایی مشخص میشود.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 34
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
بعد از مشورت و بررسی جوانب موضوع، پذیرفتیم و روش ساختن باتری را به آنان دادیم. همچنین گفتیم: «تصمیم با خودتان است. اگر میخواهید رادیو را به ما بدهید، حرفی نداریم؛ ولی چون نگهبانها به ما شک بردهاند، احتمال از دست دادنش وجود دارد.» با این حال، آنان در جواب گفتند: «اشکالی ندارد؛ انشاءالله طوری نمیشود. ما ترجیح میدهیم رادیو را که اسمش را «دایی رسول» گذاشتهایم، به شما بدهیم و شما در مورد رساندن مطالب دایی به قاطع «ج» مختار هستید.»
دایی رسول را گرفتیم و در مکان خاصی که قبلاً آماده شده بود جاسازی کردیم و از روز بعد، مطالب تهیه شده توسط خدابخش (رادیوی قبلی) را به قاطع «ب» دادیم.
متجاوز از سه یا چهار ماه از این مسئله گذشته بود که روزی قاطع «ج» در گفتوگو با محمودی اظهار داشتند که چندی قبل، از طریق در بزرگ خروجی که مشرف به اتاق نگهبان میشود، یک رادیو برداشتهایم و میخواهیم آن را به شما بدهیم تا به جای خدابخش از آن استفاده کنید و مطالب گرفته شده را مثل سابق به ما بدهید.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|