|
|
جستجو
|
دوفصلنامه تاریخ شفاهی به شماره پنجم رسیدمقالات «قوانین و مقررات تاریخ شفاهی»، «مطالعه تطبیقی تاریخ شفاهی جنگ در آرشیوهای جنگ ایران و جهان»، «توصیف منابع تاریخ شفاهی» و «مبانی نظری تاریخنگاری تاریخ شفاهی با تأکید بر گفتمانهای تاریخ شفاهی فعالیت دو نفر از زنان انقلاب اسلامی» در شماره پنجم دوفصلنامه تاریخ شفاهی منتشر شدهاند.
خاطرات حسین اللهکرمسردار حسین اللهکرم، از رزمندگان و فرماندهان سالهای دفاع مقدس مهمان پنجاهویکمین برنامه شب خاطره (2 اسفند 1375) بود. او در این برنامه، خاطرات خود از شناسایی برای عملیاتی در سد دربندیخان و ماجرای عبور از سرپلذهاب به تازهآباد را تعریف کرد. این روایت را ببینیم.
دانشجویان، خاطرات محلی را حفظ میکننداین طرح در سال نهم اجرا، از 50 دانشجو خواسته است تا در خارج از مرزهای دانشگاه به مستندسازی تاریخ مردم شهر اقدام کنند. دانشجویان انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی و تصویری را فرا گرفتند و سپس شروع به تولید و انجام مصاحبهها کردند.
تاریخ شفاهی، یک روش تحقیق استاین روش از سوی پژوهشگرانی به خدمت گرفته میشود که زمینه تحقیقشان افرادی است که به درستی از آنها یاد نشده یا در آرشیوها و بایگانیها کمتر میتوان از آنها سراغی گرفت، اما دانشی دست اول در ذهن دارند و هنوز زنده هستند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 31
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
در ابتدای ورود به زندان ابیوقّاص، به دلیل مقررات تدوین شده، موضوع خدابخش (رادیو) را از دوستانمان که دو گروه شده بودند، مخفی نگه داشتیم، ولی بعد از یک هفته مطالعه و بررسی وضعیت آنان، شرح ماجرای از دست دادن عمو (رادیو) و وارد شدن خدابخش (رادیوی دیگر) را برایشان نوشتیم و سپس از آن روز قرار شد پس از گرفتن داستانها (اخبار) و مطالعه آنها در گروه خودمان، آنها را یک روز ابتدا به قاطع «ب» و روز دیگر اول به قاطع «ج» بدهیم و بعد از بازگرداندن داستانها، آنها را از بین ببریم.
به این ترتیب، باباجانی داستان را میگرفت. معمولاً هنگامی که روزها بلند بود، بهناچار ساعت 12 شب و در روزهای کوتاه که زودتر شب میشد، اخبار ساعت 8 شب را میگرفتیم. پس از آماده شدن داستان به مسئول پخش تحویل میشد. ایشان مسئول نحوه مطالعه داستان بود؛ به گونهای که همه بتوانند از آن مطلع شوند. مسئول پخش بر اساس وضعیت موجود، ساعتی را برای خواندن داستان مشخص میکرد و همه بچهها در مکان تعیین شدهای که معمولاً انتهای راهرو بود و از دید نگهبانها فاصله داشت، جمع میشدند و داستان به وسیله مسئول پخش یا نویسنده آن قرائت میشد. در این زمان، یک نفر پشت در نگهبانی میداد تا در صورت شنیده شدن صدای مشکوک یا وضعیت نامناسب، سریع همه چیز جمعوجور شود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|