|
|
جستجو
|
اولویت با کدام است؟دریافت خاطره یا کشف حقیقتیکی از ویژگیهای تاریخ شفاهی را انجام مصاحبههای هدفمند در چارچوب یک موضوع مشخص میدانند. معمولاً از فعالان تاریخ شفاهی خواسته میشود تا ضمن احترام به راوی، سعه صدر خود را بالا برده و با صبوری سخنان او را گوش کنند.
خاطرات مرتضی سرهنگیمرتضی سرهنگی، خبرنگار و روزنامهنگار دوران دفاع مقدس، نویسنده و مؤسس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، مهمان چهلونهمین برنامه شب خاطره (6 دی 1375) بود. او در این برنامه از خاطرات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گفت. این روایت را ببینیم.
خیابان دوطرفه یادگیری و روایتهای تاریخ شفاهیتاریخ شفاهی میتواند به عنوان ابزاری برای دستیابی به دانش گمشده یا روایتهای گذشته مورد استفاده قرار گیرد، اما مهمتر از این، راههایی هستند که به ما نشان دادند چطور و چرا برای معلمان، دانشگاهیان و فعالان مدنی یادگیری از جامعهای که در آن کار میکنند، مهم است.
راهاندازی مجله تاریخ شفاهی لاتینتبارانتاریخ شفاهی یکی از اساسیترین شیوههایی است که بدین طریق میتوانیم روایتهایمان را ضبط کنیم. تاریخ شفاهی را میتوان برای پر کردن خلأهای ناشی از فقدان اطلاعات آرشیوی مانند یادنگاشتها (یادداشتهای روزانه)، نامهها و خاطرات مکتوب بهکار برد.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 26
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
همینطور که رد میشدیم، یکی از خانمها دست خود را به حالت مشت گره شده بلند کرد و رو به ما گفت:
- درود بر خمینی! سلام ما را به او برسانید!
باور نمیکردم! خدایا!
اشک شوق از دیدهام جاری شد. در زندان بعث، در آن شرایط بد یک زن تنها این چنین بگوید؟
گریه کردم و از اعتقاد و شجاعت آن خانم لذت بردم. محبت امام عزیز، آنقدر دل آن شیر زن را مست کرده بود که در پاسخ ما آن چنان ابراز علاقه و دوستی میکرد. به خدا قسم! در بقیه زمان اسارت، هرگاه به یاد آن زن میافتادم، از روحیه و دل قوی و عشق او به امام، دلگرمی و آرامش و قدرت قلبی احساس میکردم. او که بود و بر او چه میگذشت؟
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|